گفتگو  با بانو جوانی که دیروز انقلابی بود و امروز خادم افتخاری شاهچراغ(ع)

به عشق دین انقلاب کردیم اما بعد جنگ کسی زورش به آقازاده ها نرسید!/ مد و لباس خیلی برایم اهمیت داشت ولی کارهای مهمتری آن ها را از یادم برد/ امروز شعــارها بیشتر از عمل شده است!

به بیمارستان‌ها می‌رفتم و فیلم‌های رادیولوژی را می‌گرفتم؛ یک نفر که خوش‌خط بود، روی آن‌ها شعار می‌نوشت سپس با تیغ موکت‌بری آن را برش می‌زدیم و به وسیله آن با پاشیدن اسپری رنگ، دیوارنویسی می‌کردیم.

شیرازه - سرویس سیاسی: السلام علیک یا احمدبن موسی(ع)؛ کنار مرقد مطهر شاهچراغ(ع) ایستاده بود و با لحنی صمیمی و آرام زائران را هدایت می‌کرد؛ مرا که دید با لبخند همیشگی‌اش جواب سلامم را داد و از من دعوت کرد کنار هم کمی آن طرف‌تر از ضریح نشستیم.

از نقطه عطف زندگی‌اش، از باحجاب شدنش، از امدادرسانی به مناطق محروم و انجام کارهای فرهنگی گفت اما وقتی از بهمن‌ماه سال 57 می‌گفت چهره‌اش گاهی بشاش بود و گاهی به یاد مجروحان و شهیدان در فکر فرو می‌رفت؛ انگار یکی را می‌گفت و هزاران را در درون صندوقچه دل خود به یادگار نگه می‌داشت.

گفتگو با «زهرا نعمت‌الهی» معلم بازنشسته‌ای که هیچگاه از عشق ورزیدن به خلق خدا و خدمت به آنان بازنشسته نمی‌شود؛ دریچه‌ای دیگر از روزهای انقلاب را به روی ما گشود. بانویی که انقلابی بود و انقلابی ماند و بعد از گذشت بیش از 30 سال هنوز هم با همان روحیه انقلابی خود به کار، خدمت و جهاد در راه خدا مشغول است. کسی که به اذعان اطرافیانش مراوده با او انسان را به یاد خدا می‌اندازد و آرامش می‌بخشد.

این خادم افتخاری حضرت شاهچراغ(ع) از سال‌ 56 برایم گفت؛ همان سالی که در دانشسرای راهنمایی شیراز در رشته علوم انسانی مشغول به تحصیل بود و برای فعالیت‌های منسجم انقلابی، گروه‌های مختلف تشکیل داده بودند.

باید تمام مردم از لحاظ فکری قوی شوند

وی اینطور ادامه داد: بیشتر کارهای فرهنگی انجام می‌دادیم و حوزه کارهای فرهنگی ما وسیع بود. برای تبلیغ و انجام کارهای فرهنگی به روستاها می‌رفتیم چون اعتقاد داشتیم نباید فقط در شهرها تبلیغات کرد بلکه باید تمام مردم از لحاظ فکری قوی شوند و آگاهی و اطلاعات آن‌ها افزایش یابد. در روستاها نمایشگاه عکس برپا می‌کردیم و کلاس‌های مختلف از جمله احکام و قرآن برگزار می‌کردیم.

انقلاب‌ها را بررسی می‌کردیم

سیر مطالعاتی هم داشتیم چون معتقد بودیم که باید انقلاب‌ها و مکتب‌های مختلف و رهبران و اهداف آن‌ها را به خوبی بشناسیم. انقلاب‌هایی نظیر انقلاب کوبا، الجزایر و شیلی که تا حدودی شبیه به انقلاب ما بود را به منظور شناخت آن‌ها بررسی می‌کردیم تا از آن‌ها درس بگیریم و اشکالاتی که بر آن‌ها وارد بود، برای انقلاب ما پیش نیاید. علاوه بر سیر مطالعاتی و انجام کارهای فرهنگی، تمرینات بدن‌سازی و نظامی هم داشتیم.

به منظور هماهنگی بیشتر و وسیع‌تر و اثرگذارتر کردن حوزه فعالیت‌ها با دانشگاه‌ها و استان‌های همجوار تیم‌های قوی تشکیل دادیم.

در دانشکده ادبیات با آقای داد که همراه با همسر خود کارهای انقلابی می‌کردند، صحبت کردم که به منظور جلوگیری از موازی‌کاری دفتر هماهنگی تشکل‌ها را راه‌اندازی کنند. بعد از آن که دفتر هماهنگی زدیم، دانشجوهایی هم که برای ادامه تحصیل به آمریکا و کانادا رفته بودند، برگشتند و به انقلاب ملحق شدند.

وقتی شنیدم امام برمی‌گردند به تهران رفتم

روزهای اول بهمن 57 به محض اینکه از رادیو لندن شنیدم امام به کشور برمی‌گردند، سریع بلیط اتوبوس گرفتم و به تهران رفتم. نیمه‌شب به تهران رسیدم اما جوانان مشغول تمیز کردن خیابان‌ها از آثار درگیری‌ها بودند و می‌گفتند می‌خواهیم امام که می‌آید، شهر تمیز باشد. در دانشگاه تهران در دانشکده هنرهای زیبا اقامت داشتم. به دانشگاه علم و صنعت هم می‌رفتم. از ساعت 6 صبح بیرون می‌رفتیم و اواخر شب برمی‌گشتیم. مجروحان را به دانشکده فنی دانشگاه تهران منتقل می‌کردند و چون دوره‌ کمک‌های اولیه را گذرانده بودم به آن‌جا برای کمک به مداوای مجروحین سر می‌زدم. از تمام گروه‌ها در دانشگاه تهران بودند و حالتی بود که چپی و راستی و مسلمان و غیرمسلمان نداشتیم و همه به هم کمک می‌کردند.

درِ همه خانه‌ها باز بود و زندگی همه متعلق به هم بود

نعمت‌الهی از حال و هوای آن روزهای ایران و مردمش برایم اینگونه گفت که احساس می‌کردی همه ایران کعبه شده بود و مانند هنگام طواف خانه خدا همه یکسان بودند. همه خودشان را فدای هم می‌کردند. درِ همه خانه‌ها باز بود و زندگی همه متعلق به هم بود. انگار نفس مدتی از انسان‌ها برداشته شده بود و اصلا گناهی انجام نمی‌شد.

امام فرموده بودند که خودتان را در تیررس شلیک‌ها قرار ندهید و هنگامی که تیراندازی می‌شد، فرار می‌کردیم؛ یک بار هنگام فرار خانمی در خانه را باز کرد و همه را به داخل راه داد و استقبال گرمی از ما کرد. هر کس هرچه داشت در راه انقلاب می‌داد. برای تبلیغات هر چه لازم بود از پول‌های شخصی خودمان تهیه می‌کردیم.

این مبارز انقلابی از سوزش شدید چشم و صورت به خاطر گاز اشک‌آور یاد کرد و گفت: در راهپیمایی‌ها با خود پیاز، سیب‌زمینی و دستمالی مرطوب همراه داشتیم تا اثرات سوزش ناشی از گاز اشک‌آور را کاهش دهد.

وی وقایع آن روزهای دانشگاه تهران را یادآور شد که در دانشگاه تهران گروهی به گروه «مهدی رضایی» معروف بودند؛ یکی از اعضای گروه می‌گفت: «4 روز است که پوتین‌هایم را در نیاورده‌ام!»، من به آن‌ها شک کردم و وقتی که متوجه شدم نماز نمی‌خوانند و همچنین حجاب خود را رعایت نمی‌کنند به لطف خدا ماهیت نفاق آن‌ها برای ما آشکار شد.

دو نفره جدل می‌کردند تا با جمع کردن مردم، مغلطه‌کاری کنند

گروه‌های چپ، کمونیست‌ها و ماتریالیست‌ها هم در دانشگاه تهران حضور داشتند؛ یک روز دو نفر از بچه‌هایی که از قبل می‌شناختیم و با هم دوست بودند را دیدیم که مثل آدم‌های غریبه با هم بحث و جدل می‌کردند و می‌خواستند با جمع کردن مردم دور خودشان مغلطه‌کاری کنند؛ گروه‌های چپ از همان روزها توطئه کردستان را برنامه‌ریزی کرده بودند.

در کیفمان لباس می‌گذاشتیم و پادگان‌ها که سقوط می‌کرد و سربازان فرار می‌کردند بلافاصله به آن‌ها لباس می‌دادیم تا شناسایی نشوند. به پادگان جی، زندان اوین و پادگان نیرو هوایی رفتم. جلو پادگان نیرو هوایی بیمارستان نیرو هوایی بود و روز سقوط پادگان که درگیری شدید بود؛ در یکی از اتاق‌های بیمارستان تا سقف، پیکر شهیدان را روی هم انداخته بودند.

این بانوی مبارز در ادامه فعالیت‌های انقلابی خود در تهران را اینگونه شرح داد: به بیمارستان‌ها می‌رفتم و فیلم‌های رادیولوژی را می‌گرفتم؛ یک نفر که خوش‌خط بود، روی آن‌ها شعار می‌نوشت سپس با تیغ موکت‌بری آن را برش می‌زدیم و به وسیله آن با پاشیدن اسپری رنگ، دیوارنویسی می‌کردیم.

اگر امام فردا نیاد/ اسلحه از جهرم میاد

دفعه اول که امام نیامدند از دانشگاه تهران تا میدان آزادی تظاهرات بود. مردم از سراسر ایران آمده بودند و هر قومی شعاری سر می‌داد؛ خاطرم هست که عده زیادی هم از جهرم فارس آمده بودند؛ وقتی از کنارشان عبور کردم صدای شعار « اگر امام فردا نیاد/ اسلحه از جهرم میاد» شنیده می‌شد.

عصرها در مدرسه رفاه خدمت امام می‌رسیدیم

روزی که امام آمد از صبح جمعیت در اطراف دانشگاه تهران شعار می‌دادند اما وقتی متوجه شدیم که برنامه امام تغییر کرده و به بهشت زهرا می‌روند، سریع خودمان را به آنجا رساندیم و در آنجا هم خدمت شهید ربانی رسیدیم و فعالیت‌ها را در جوار ایشان ادامه دادیم. بعد از بازگشت امام، عصرها در مدرسه رفاه خدمت امام می‌رسیدیم.

این معلم عاشق و دلداده امام و انقلاب به اینجا که رسید، نفس عمیقی کشید و زمزمه کرد: چه روزهایی بود ...

مقید بودیم تمام کارهایمان زیر نظر شهید دستغیب(ره) باشد

بانوی انقلابی شیرازی در ادامه سخنان خود به فعالیت‌های انقلابی در شیراز اشاره و ابراز کرد: به منظور هماهنگی برنامه‌ها با سید علی‌اصغر دستغیب بسیار در ارتباط بودیم و به مسجدالرضا و مسجد جمعه می‌رفتیم. به منزل شهید دستغیب(ره) هم زیاد می‌رفتیم و مقید بودیم که تمام کارهایمان زیر نظر ایشان باشد؛ وقتی شهید دستغیب متوجه شدند که برای تبلیغ به روستاها می‌رویم کتاب گناهان کبیره را به ما دادند.

این فعال فرهنگی با تصریح اینکه خیلی از افراد انقلابی در مسیر انقلاب تغییر کردند و روحیه انقلابی خود را از دست دادند، آقای حدائق را از جمله افرادی دانست که انقلابی بود و انقلابی ماند.

وی با بیان اینکه اکثر دوستان انقلابی‌اش به همراه شوهران خود به تهران سفر کردند، از افراد شاخص انقلابی مانند شهید ربانی، شهید دستغیب و آقای نجابت که در شیراز فعالیت داشتند، نام برد و گفت: آقای طوبایی با وجود اینکه فقط چند ماهی بود که برای ادامه تحصیل به آمریکا رفته بودند وقتی وضعیت کشور را دیدند به ایران بازگشتند و به فعالیت‌های انقلابی مشغول شدند.

سعی کردیم زاغه‌نشینان را به روستاهایشان بازگردانیم

این معلم مجاهد در ادامه فعالیت‌های خود در اوایل انقلاب را اینگونه شرح داد: اوایل انقلاب که تازه بنیاد مسکن ایجاد شده بود، خدمات‌دهی به روستاییان را شروع کردیم. پرسشنامه‌ای تهیه کردیم و از وضعیت حاشیه‌نشینان شهر که پس از اجرای طرح انقلاب سفید از روستاهای خود خارج شده و زاغه‌نشین شده بودند، گزارشی تهیه کردیم؛ پس از آن پیگیری کردیم که با همکاری بنیاد مسکن زمین‌ها و دام‌های روستاییان به آن‌ها برگردانده شود تا به روستایشان بازگردند اما این طرح اجرایی نشد.

هر روز عده‌ای می‌رفتند فلکه شهرداری یا فلکه استانداری و ماشین جهاد آن‌ها را برای انجام کارهای جهادی از قبیل ساخت و تعمیر مسکن مستمندان به روستاها می‌برد. همچنین با دوستان پول روی هم می‌گذاشتیم، آذوقه می‌خریدیم و شب‌ها در حلبی‌آباد اطراف شهر توزیع می‌کردیم.

در سعادت‌شهر گروه‌های چریکی محله‌ای تشکیل دادیم

این استاد اخلاق و معارف اسلامی افزود: اوایل انقلاب با سر کار رفتنم مصادف شد. سال اول باید در سعادت‌شهر تدریس می‌کردم. با گروهی از فقرای آنجا تیمی تشکیل دادم و به اسم انقلاب برای آن‌ها پشم، کرک و دار قالی تهیه می‌کردم تا هم راه درآمدی داشته باشند و هم به انقلاب دلگرم شوند. همچنین گروه‌های چریکی محله‌ای تشکیل دادیم که بتوانند کار با سلاح را یاد بگیرند و در صورت لزوم آمادگی دفاعی داشته باشند.

نعمت‌الهی ضمن بیان اینکه در دوران دبیرستان کتاب‌های رئالیستی و سو‌رئالیستی بسیاری خواندم و در همه مکتب‌ها سر می‌کردم، کتاب «پابرهنه‌ها» اثر زاهاریا استانکو را در تقویت حس عشق به محرومین بسیار تاثیرگذار دانست و به کتاب‌هایی از آندره‌ژید، بالزاک، داستایوفسکی و نیکوس کازانتزاکیس نیز اشاره کرد.

وی افزود: بعد از انقلاب نیز خاطرات بسیاری از خاندان شاه و افراد رژیم را خواندم که نشان‌دهنده ابعاد شخصیتی آن‌ها بود.

باید کاخ‌ها را می‌شکستیم تا کوخ‌ها را آباد می‌کردیم

این فعال اجتماعی اظهار کرد: همیشه درد مردم را داشتم و از هر کمکی که از دستم برمی‌آمد دریغ نمی‌کردم. اعتقاد دارم علاوه بر فقر مادی، فقر فکری و فرهنگی هم نباید در جامعه اسلامی وجود داشته باشد. احساس می‌کردیم همه وجودمان باید وقف انقلاب باشد. با توجه به حدیث امام علی(ع) که می‌فرمایند: « هر کجا کاخی بر پاست لاجرم کوخی هم در کنارش برجاست.» باید کاخ‌ها را می‌شکستیم تا کوخ‌ها را آباد می‌کردیم.

وی از همراهی و تشویق مادرش می‌گفت که با هم کوه می‌رفتند و تمرینات بدنی انجام می‌دادند اما پدر به خاطر حس پدرانه و تحریک دیگران زیاد با کارهای انقلابی دختران موافق نبودند.

نعمت‌الهی می‌گفت: قبل از انقلاب به لباس و مد خیلی اهمیت می‌دادم اما بعد از مطالعات و شروع فعالیت‌های انقلابی اصلا متوجه این چیزها نبودیم.

حجاب یعنی زیبایی، زینت، ارزش، مصونیت و انسانیت

این استاد اخلاق از شیرینی حجاب اینگونه گفت که برخی به ما ایراد می‌گرفتند که چرا با چادر به کوه می‌رویم و اسلحه به دست می‌گیریم اما در واقع چادر به ما آزادی می‌داد به ویژه برای بنده که در سنین نوجوانی به حجاب زیاد مقید نبودم و تازه به آن رسیده بودم، بسیار زیبایی داشت. در مدت زمان کمی بیش از 15 کتاب درمورد حجاب خواندم و کتاب «حجاب، اسارت یا آزادی» شهید مطهری(ره) خیلی به ما در شناخت حقیقت حجاب کمک کرد. از دید بنده حجاب یعنی زیبایی، زینت، ارزش، مصونیت و انسانیت. تازه زیبایی‌های دین برایم روشن شده بود و دوست داشتم همه مردم عاشق مطلق خدا و زیبایی‌ها باشند.

ما به عشق دین انقلاب کردیم

وی این داستان را یادآور شد که «راهزنی بسته ای یافت که در آن چیز گران‌بهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند. به او گفتند: چرا این همه مال را از دست دادی؟

گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین. اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت؛ آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.»

انقلاب کردیم که اختلاف طبقاتی را از بین ببریم

سپس ادامه داد: ما به عشق دین انقلاب کردیم اما بعد از جنگ برخی آقازاده‌ها به اسم دین، مفاسد اقتصادی به وجود آوردند و مردم از این قضایا خیلی ناراحت هستند؛ کسی هم زورش به این‌ها نرسید. انقلاب کردیم که اختلاف طبقاتی را از بین ببریم. حالا هر چند نسبت به گذشته کمتر شده اما مفاسد اقتصادی و اختلاف طبقاتی کماکان وجود دارد.

همه باید یک هم واحد برای دین داشته باشند

نعمت‌الهی تصریح کرد: شعار اول انقلاب این بود که اگر می‌دیدیم کسی بهتر از ما می‌تواند کاری را انجام دهد، سریع کنار می‌رفتیم و کار را به او می‌سپردیم اکنون هم باید اینگونه باشد و همه یک هم واحد برای دین داشته باشند چراکه دنیا می‌گذرد و انسان می‌ماند و مشکلاتی که با اعمالش ایجاد کرده است.

اکنون شعارها بیشتر از عمل‌ها شده است

وی با انتقاد از روند طولانی بروکراسی اداری و کاغذبازی‌ها تصریح کرد: اکنون شعارها بیشتر از عمل‌ها شده است در صورتی که باید حرف همراه با عمل باشد؛ چرا که مردم از شعار بی‌نتیجه خسته شده‌اند و کم‌کاری‌ها و نقصان‌هایی که به اسم دین صورت می‌گیرد را برنمی‌تابند.

اوایل انقلاب و حتی قبل از آن همه به دین خیلی احترام می‌گذاشتند، اگر کسی هم اهل حجاب نبود وقتی می‌خواست وارد مسجد یا مجلس اهل‌بیت(ع) شود، حجابش را کامل رعایت می‌کرد. حتی چون مادرم خیلی مقید بودند به منزل ما که می‌آمدند حجاب را رعایت می کردند.

اسلام باید در تمام اعمال ما جلوه کند

این مبارز انقلابی گفت: بازتاب انقلاب در خارج از کشور بیشتر است. وقتی تازه مسلمانی وارد ایران می‌شود ما خجالت‌زده می‌شویم چون توقع داریم جامعه اسلامی قوی‌تر از این‌ها باشد. وقتی اسم نظام ما جمهوری اسلامی است، حقیقتا باید اسلامی باشد. نه تنها باید اسلام بر سر زبان‌ها باشد که مهم‌تر از آن، اسلام باید در تمام اعمال ما جلوه کند.

باید به یاری آسیب‌دیدگان اجتماعی شتافت

بنیانگذار موسسه خیریه عرفانه از آنجایی که تمام دغدغه‌اش دین و مردم است با اظهار تاسف از وجود زنان معتاد در جامعه گفت: انتظار داریم در جامعه اسلامی به زن بیشتر توجه شود. زنان معتادی وجود دارند که آسیب‌دیدگان اجتماعی هستند و نباید آن‌ها را مثل علف‌های هرز به حال خود رها کرد بلکه باید به سرعت وضعیت آن‌ها پیگیری شود و به یاری و درمان آن‌ها شتافت و در این زمینه فرهنگ‌سازی کرد چرا که ممکن است بخش زیادی از جامعه را آلوده کنند.

از زنان بی‌سرپرست و بد سرپرست حمایت می‌کنیم

وی که هنوز هم همان روحیه انقلابی را حفظ کرده و لحظه‌ای از درد مردم و جامعه غافل نیست، فعالیت‌های کنونی خود را اینگونه شرح داد که در موسسه خیریه عرفانه از زنان بی‌سرپرست و یا بد سرپرست حمایت می‌کنیم؛ با برگزاری کلاس‌های آموزشی مانند قالی‌بافی، خیاطی، پرورش قارچ و غیره سعی در توانمندسازی مالی آن‌ها داریم و با برگزاری کلاس‌های ورزشی، آموزشی، اخلاقی و قرآن و احکام آن‌ها را از لحاظ جسمی، روحی، فکری و اعتقادی توانمند می‌سازیم.

نعمت‌الهی با بیان اینکه نسل جوان باید بداند که اگر اشکالی هست از مسلمانی ماست نه دین، تاکید کرد: دین زیباست و باید این زیبایی را شناخت و عاشقش بود.

جوان ایرانی مسلمان باید عقلگرا باشد

این معلم بزگوار با بیان اینکه امروز عقلانیت مطرح است نه احساس، بهترین کار را کار عقلانی کردن دانست و به جوانان توصیه کرد: جوان ایرانی مسلمان باید عقلگرا باشد و دین را از طریق تفکر و عقلانیت بشناسد و به زیبایی‌های آن پی ببرند و جدول وجودیشان را برای ارتباط با ملکوت تطهیر کنند و در این راه اساتید و شخصیت‌های برجسته‌ای در زمان حال و گذشته وجود دارند که می‌توان از آن‌ها بهره برد. زندگی ما هنوز زندگی نباتی و حیوانی است و باید انشاءلله به زندگی انسانی برسیم.

اگر به جوان بها داده شود، محال است جوانی خود را به بطالت بگذراند

وی با تاکید بر اینکه مسئولین و دستگاه‌ها باید به جوان‌ها بیشتر بها بدهند، خاطرنشان کرد: وقتی به روستاها می‌رفتیم، توانایی‌های جوانان را ارزیابی و آن را تقویت می‌کردیم؛ آن‌ها هم برای پیشبرد اهداف متعالی دین کار می‌کردند. معتقدم اگر به شخصیت جوان و توانمندی‌های او بها داده شود، محال است که نیروی جوانی خود را به بطالت بگذارند.

توجه و باروری علمی از دستاوردهای انقلاب است

این فعال فرهنگی و اجتماعی یکی از دستاوردهای ارزشمند انقلاب اسلامی را توجه و باروری علمی دانست و به شیرازه گفت: اکنون به لطف خدا در بسیاری از علوم دارای رتبه‌های برتر جهانی هستیم و منحنی پیشرفت علمی کشور ما از میانگین جهانی بیشتر است. مقام معظم رهبری نیز تاکید دارند که باید شاخص علمی جهان شویم و تولید علم به گونه‌ای شود که همه بیایند و زبان فارسی یاد بگیرند.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :