آموزش اصول و فنون مداحى(7) 11) فن مثنوى خوانى مثنوى يكى از قالبهاى شعرى مشهور در شعر فارسى است. اشعار فارسى در قالب فوق بسيار در مداحى اهل بيت (عليه السلام) كاربرد دارد و شعراى معاصر در اين قالب اشعار و مدح و مرثيه زياد سرودهاند. كه بيشتر آنها در شعر آقاى غلامرضا سازگار و حاج على انسانى، سيد رضا مويد، شفق و ساير شعرا ديده مىشود. اما نكاتى چند راجع به مثنوى خوانى: 1) مثنوى در مديحه خوانى بسيار جذاب است. چون بعضا هر بيت معنى خاص خود را دارد. و معمولا از زيبايى خاصى برخوردار است. 2) در شعر مرثيه، مثنوى، اگر شعر خوب باشد. و معانى خوانده شود شايد كمتر به روضه نياز باشد مانند: هر چه نيرو داشتم بردم به كار - تا نبيند غنچهام آسيب خار د يا مثلا: خطاب به حضرت زينب (س) مىگويد: به كربلا با توجه تقدير كرد - كه داغ يك روزه تو را پير كرد د. 3) شعر مثنوى در بين المجلس خوانى واحد خوانى، رديف خوانى و مجلس خوانى از آن استفاده مىشود. 4) اگر برخى از ابيات مثنوى را فراموش كنيم به شرط اينكه پيوسته موضوعى در آن نباشد. به چشم نمىآيد. و در واقع ايرادى ندارد. 5) مثنوى يكى از شعرهائى است كه مىتوان با استفاده از آواز موسيقى مثل دشتى، شور و... آن را خواند كه البته بحث هر كدام متفاوت است و ما اينجا بنا نداريم به موسيقى بپردازيم. 12) فن دكلمه خوانى خيلى از افرادى هستند كه صداى خوبى ندارند ولى شعر مدح و مرثيه را شاعرانه دكلمه خوانى كرده و با هيجان و احساس و نمايش رفتارى و گفتارى غوغايى به پا مىكنند كه مداحان خوش صدا نمىتوانند آنگونه اجرا كنند. دكلمه خوانى در مداحى ويژگيهايى دارد كه برخى از آنها ذكر مىشود. 1) اگر كسى از سرمايه صوتى محروم است مىتواند از اين شيوه استفاده برده و مداحى كند. 2) هنرنمايى در اجراى اين فن بسيار موثر است. و لذا نقش احساس هيجان و تفهيم در شعر بسيار كارائى دارد. 3) اگر در مجلسى همه هنرنمايى صوتى كرده باشند و مداحى دكلمه خوانى كند موفقتر خواهد بود. اگر به مرثيهاش گريه كنند يا نكنند يا به شعر او كسى پاسخ هيجانى بدهد يا ندهد هرگز به اعتبار و آبروى گوينده لطمه وارد نمىشود. 4) رفتار و حركات نمايشى در تفهيم شعر و مضامين آن بسيار مؤثر و بر معدل كار مداح مىافزايد. 5) اگر مداح دكلمه خوان، خودش به گريه و سوز و شور و حال و اخلاص درونى آميخته باشد، دكلمه خوانى ا و تاثير بسزايى دارد. و كمبود صوت آهنگ را جبران مىكند. و اگر دكلمه خوانى خشك باشد، مسئله بر عكس خواهد بود. 6) تقليد از شعراى معاصر در دكلمه خوانى چندان موفقيتآميز نبوده و در برخى از محافل هم تمسخرآميز است. 7) صداهاى ضخيم و گرفته و رگدار طبيعتا محزون و بغض آلود بوده و در مداحى دكلمه خوانى مخصوصا براى اجراى مرثيه بسيار مناسب است و در دكلمه خوانى هم اينگونه صداها بسيار موثر و جذاب است البته اينگونه صداها خدادادى است و كسى به زور نمى تواند از راههاى خطا و نامشروع صدايش را به اين حالت در آورد. 8) هر چه سن و سال مداح دكلمه خوان جا افتاده و مسنتر باشد تاثير آن بيشتر و دل نشينتر خواهد بود. 9) تقوى و وقار و متانت در مداح دكلمه خوان بيشتر موثر است. چون عموم مردم اين نوع مداحى را استادانه تلقى مىكنند. بايد بيشتر ظواهر امر و تقوى درونى را مراعات نمايند. در نتيجه دكلمه خوانى نوعى مداحى است. و حتى در مقتل خوانى هم اين روش بسيار موثر موثر است. برخى وعاظ از اين طريق روضه خوانى بدون صوت دلهاى زيادى را منقلب مىكنند. 13) مرصع خوانى يعنى مداحى شعر و نثر را آميخته اجرا مىكند. كه اين بيشتر در مداحان قديمى مرسوم بود. يعنى قبل از شروع مداحى يا در بين آن يا آخر مداحى سخنورى هم مىكند. كه مورد اعتراض وعاظ و برخى مستعمين هم واقع مىشود كه شما براى مداحى دعوت شدهايد يا سخنرانى از زمانى كه مداحى در كشور رشد كرده كمتر از اينگونه مداحان استفاده مىشود. متاسفانه برخى از مداحان به ويژه در مراسم ختم با پرگوئى، تمجيد از اشخاص و مدح متوفى و نصيحتهاى تكرارى تعرف خاطرات شخصى، خودستائىهاى گوناگون وقت مردم را مىگيرند. و مردم هم اعصابشان به هم ريخته و در دورن شروع به بدگويى مىكنند. شكى نداريم كه برخى از مداحان اينقدر مطالعه دارند كه كمتر از يك واعظ نيستند. ليكن توصيه اين است چون مداحى و سخنرانى دو مقوله جداى از هم مىباشند، سخنرانى را در محافل خاص جدا اجرا نمايند و مداحى را هم در جايگاه خود، كه مورد اعتراض مردم و روحانيون و وعاظ نباشيم. و متاسفانه ديده شده برخى از مداحان جوان به مردم در مجالس امر و نهى كرده و مىگويند از بس گناه كردهايد قسى القلب شدهايد يا مثلا مىخواستم شعرى را بخوانم، مجلس اقتضا ندارد مىترسم حقش ادا نشود. يا مثلا اگر كسى گريه نمىكند تقوى ندارد. آقا خودش اهل تقوى نيست، هم ديده شده و هم شنيدهايم مداحى جوان نماز نمىخواند و شب در مجلس مىشود امامزاده. البته گاهى لازم است مداح. مجلس را بسازد. مردم را جلو بياورد. يا آنكه بىتفاوتند را متمركز نمايد و مجلس را احيا كند. مداح بايد با گفتن احاديثى راجع به اشك، شعرهايى در فضيلت گريه با احترام خاص و با تشويق مستمع را جذب نمايد. 14) فن خودخوانى خودخوانى مهارتى است در مداحى كه هر كسى نمىتواند آن را اجرا كند مگر خيلى در بيان و تفكر و معلومات و هنر سخنورى و ربط سخنان موروثى اكتسابى بهرهاى داشته باشد. خودخوانى يعنى اينكه مداح چه در شعر و چه در مرثيه خوانى سخنان و يا گفتارهايى را داشته باشد كه از ديگران نباشد يعنى نقل قول و حديث و روايت نباشد. از خودش و زائيده فكر شخصى باشد و هر چه كه در دل و زبان و مغز مىپرورد بيان كند. نكاتى راجع به خودخوانى 1) از زبان خود اهل بيت اظهار محبت با شعر يا سخن داشته باشد. مهر تو را به عالم امكان نمى دهيم - اين گنج پربهاست - ارزان نمى دهم د يا مثلا: چه شود كه بر سر من به دم ممات آيى د 2) خودخوانى اگر از خاندان معصومين عليهم السلام به يكديگر باشد. قواعد و حدود و سقور خاص دارد. و در اين قسمت كار سخت و چارچوب تنگتر خواهد شد. و لذا هر كسى با هر طريق و هر زبان و بيانى كه دل تنگش مىخواهد نمىتواند ائمه و خاندان آن بزرگوارن را مخاطب قرار دهد. پس بايد نسبت به آنان آداب و قواعدى كه خودشان آموختهاند دقت و رعايت كرد. بعضىها معيار را داستان موسى و شبان مىدانند. اگر چه آن داستان زير سوال است و با اعتقادات راسخ و ناب شيعه موافق نيست و مومرد شك و نقد و بررسى و تفهيم مىباشد. اگر اين گونه بود بىعقلها با خردمندان يكى بودند و ميان يك فرد عادى با پيامبر يا يك امام و يا يكى از ما فرقى وجود نداشت. لذا معيار ما قرآن و اهل بيت عليهم السلام هستند. امام معصوم مىفرمايد: هر كس به اندازه استعداد و عقلش سنجيده و مورد سوال خواهد بود. 3) برخى از مداحان و شعرا خيلى عاميانه كلمات و جملات زمان را به زبان لاتمنشى و بسيار ضعيف بيان كرده و گاهى هم ديگر از حد گذرانده و به زشتگويى مىرسد كه انسان از شنيده و بيان آن شرم دارد. مثل اوستا كريم، آخدا، قربونتم، فدات شم، قربون چشات و از اين عبارات كه زياد است. در صورتى كه خداوند متعال را كه در اين همه ادعيه با عظمت ياد مىكنند اميرالمومنين (عليه السلام) خداوند را الهى، سيدى و مولاى و ربى خطاب مىكند. اين همه عبارات بزرگ و پر معنى در دعاهاى مختلف مخصوصا جوشن كبير، مجير، مشلول و... بكار رفته است. 4) برخى از خودخوانىها در حدود اعتقادات نيست و از حد شرع خارج است. مثلاً تا امام حسين (عليه السلام) شفاعت نكند به طرف بهشت نمىروم )بىحسين بهشت نمىخواهم( )به خدا جواب نمىدهم جوابم حسينه( بايد چيزى گفت كه مبناى دينى و اعتقادى داشته باشد. اگر خداى نباشد زبندهاى خشنود - شفاعت همه پيغمبران ندارد سود د بايد توجه كنيم زنجير زدن، سينه زدن، گريه كردن محبت به اهل بيت است و اينطور نيست كه هر گناهى را خواستيم انجام دهيم و منتظر شفاعت اهل بيت باشيم. در سوره مدثر داريم كه شفاعت شفيعان شامل حال چند گروه نمىشود. يا مثلا مىگويند اناعبدالرقيه، من حسين اللهيم. ما در سلام، به امام حسين (عليه السلام) السلام عليك يا اباعبدالله )سلام بر تو اى پدر بندگان خدا( يا در شهادتين مىگويم اشهد ان محمد عبده و رسوله يعنى عبوديت نزد خدا از رسالت و امامت بيشتر ارزش دارد. اگر حضرت رسول به پيامبرى برگزيده شد به لحاظ عبوديت محض آن حضرت بود. امام به واسطه عبوديت به مقام امامت مىرسد. برخى هم مىگويند حسين جان بهشت كجا و كوى تو كجا، بايد گفت همه انبياء و اولياء در حسرت بهشت هستند. زيرا قرآن بهشت را محل رحمت الهى معرفى فرموده است. 5) نبايد با وجود آن همه گفتارهاى نورانى خدا، اهل بيت (عليه السلام)، اشعار و مدايح عالى انسان وقت مردم را براى گفتهها پوچ و بىاعتبار و بى ارزش بگيرد، و ضايع كند. 6) يك نوع خودخوانى وجود دارد. مداح از خود اعلام نظر مىكند. مثلاً مىگويد. اجازه بدهيد من جاى زينب جواب مادرش را بگويم. ما كجا و حضرت زينب (س) كه جواب او را بدهيم. 7) خودخوانى در دعا خواندن مثلاً در حال خواندن دعا مىگويند: خدايا چرا مرا خلق كردى، حالا كه خلق كردى چرا مىخواهى بسوزانى؟ اگر بسوزانى مگر به تو چيزى اضافه مىشود. و اگر عفو كنى چه چيزى از تو كم مىشود؟ برخى از عبارات در مرز كفر و بىايمانى است. ما اسم آن را حديث نفس و حرف دل و يا گفتگو با خالق گذاشتهايم و لذا دقت در اين زمينه بسيار ضرورى است. 15) رديف خوانى رديف خوانى در مداحى از فنون بسيار مهم و برجسته است. و در قديم بيشتر مرسوم بوده است و برخى از مداحان فعلى مشهد و برخى از گذشتگان به اين هم توجه ويژه داشتهاند. دوستان مداح اگر اين فن را در مجالس پياده كنند خواهند ديد به اوج، عظمت و شور و حال مداحى و نظام و يكپارچگى مجالس افزوده مىشود. و به شرح ذيل است. 1) واعظ هر روضهاى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد. 2) واعظ هر روضهاى را كه خوانده است مداح هم همان موضوع را ادامه دهد. 3) هر مداحى كه قبلاً خوانده است. مداح بعد در همان رديف و قافيه شعر بخواند. حال شعر غزل باشد يا قصيده يا مثنوى يا روضه باشد. مثلا اگر گودال قتلگاه خوانده شد، مداح بعد گودال بخواند. 4) مداحى شعر روضهاى مىخواند، مداح بعد پاسخ آن را مىدهد. 5) از اشعارى استفاده كنند كه هم معنى و مشابه شعر مداحى قبلى باشد. 16) فن غريب خوانى فن غريب خوانى همانطور كه از عنوان آن مشخص است مداح شخصيتهاى پنهان و غير معروف را معرفى مىكند بعضى از محافل در شهادت است و برخى از ائمه اطهار (عليه السلام) مانند حضرت باقر، حضرت صادق، حضرت امام هادى، امام حسن عسگرى عليهمالسلام، حضرت امالبنين، امكلثوم، حضرت خديجه عليهماالسلام يا شهدايى مثل برير، مسلم بن عوسجه، حبيب، عابس بن شيب، يا اصلا خوانده نمىشود يا كمتر توجه مىشود. ديده شده شب شهادت امام باقر (عليه السلام) مداح با يك غزل توسل به امام زمان )عج( بسيار مختصر در چند دقيقه، اسمى از امام برده و به بهانه علاقه ائمه به روضه حضرت زهرا (س) يا اباعبدالله مجلس را به آن سمت سوق مىدهند. البته منكر اين نمىشوم هر مجلس بايد با نام ابا عبدالله الحسين (عليه السلام) ختم شود ليكن حق هر امام معصوم، بايد در جايگاه خودش ادا شود. عمل ذيل سبب مىشود تا مراثى بعضى ائمه يا شخصيتها كمتر خوانده شود. 1) برخى مىگويند شخصيتهاى مذكور آنقدر ماجرا ندارند كه بتوان مدتى در مجلس از آنها مداحى كرد. در صورتيكه اين تصور كاملا اشتباه است. براى هر كدام از شهداى كربلا مىتوان يك مجلس كامل اداره كرد. براى ائمه غريب هم از چند مجلس فراتر. 2) عدم آگاهى و اطلاع و توجه برخى شعراى مذهبى به موضوعات و شخصيتهاى غريب، مداحان هم وقتى ديدند شعرى در آن موضوعات گفته نشده يا خيلى كم سروده شده نمىتوانند بيشتر از آن بخوانند در اين جا لازم است يادآورى نمايم كه شاعر اهلبيت حاج غلامرضا سازگار در همه زمينهها انصافا سنگ تمام گذاشته و براى ائمه غريب و شخصيتهاى پنهان شعر به اندازه لازم و كافى سروده است. كه نخل ميثم 1 و 2 و اشعار متفرقه ديگر ايشان گواه اين مدعاست. 3) علت ديگر ناآگاهى برخى مستمعين و ارزش ندادن و عدم شناخت و تأثيرپذيرى از مراثى غريب است مثلاً آن گريهاى كه برخى از مستمعين براى حضرت عباس (عليه السلام) دارند براى مرثيه امام صادق (عليه السلام) و يا حضرت باقر (عليه السلام) ندارند و اين از عدم شناخت و عرفان مستمع است. اميدواريم شعرا نسبت به اين مهم توجه بيشترى نموده و مداحان هم مطالعات خود را در اين خصوص افزايش داده تا مجموع مجالس به نام اهلبيت پرشور و گرم برگزار شود. 17) فن چهارپايه خوانى )چارپايه خوانى( مرسوم است وقتى دستههاى عزادارى در ايام مصيبت وارد بازار يا خيابان مىشوند. در نقاطى پرجمعيت يا مثلاً در صحن امام زاده يا مسجد جامع چارپايهاى براى مداح مىگذارند تا بر بالاى آن ايستاده و مردم عزادار را بگرياند. اين روش را چارپايه خوانى مىگويند كه ويژگيهايى دارد كه به برخى از آن اشاره مىشود. 1) در چارپايه خوانى مداح بايد آنقدر بر بيان و شعر و گفتار خود اشراف داشته باشد كه حتى يك تپق هم نزند. يعنى كاملا بر اوضاع و احوال محفل مسلط باشد. 2) مداح بايد روانشناس و مستمع شناس باشد. و بايد بداند كه چگونه بخواند و از چه بگويد در مردم تأثير بيشتر خواهد داشت. 3) در اين فن مداح بايد مجلس را سريع به اوج برساند. و زياد معطل نكند. 4) اشعارى كه بالاى چارپايه خوانده مىشود بسيار داغ و پرهيجان باشد. 5) مرثيه انتخابى بايد طورى باشد كه صحنهسازى داغ و تصوير نوين داشته باشد. 18) تازه خوانى تازه خوانى يكى ديگر از عوامل مهم و تاثيرگذار در مجلس است. بعضى از مداحان چون شناخته شدهاند ديگر به فكر تازه خوانى نيستند. فقط نان معروفيت را مىخورند. وقتى نوارهايشان را مىشنويم مىبينيم اكثراً تكرارى مىخوانند يا با كمى تغيير روشن و آهنگ بعضى ديگر با همين شرايط مىبينيم كه اگر شعر و مضمون و مطلب تازه نخوانند خودشان رضايت ندارند لذا زحمت مىكشند كه خداوند بر تعداد و توفيق اين گروه مىافزايد. البته برخى اشعار و تكبينىها، دمهاى دو دسته از قديم الايام خواندن آنها مرسوم بوده و مردم هم با آنها خود گرفتهاند و اين دسته اشعار مستثنى هستند. نقل: اى اهل حرم مير و علمدار نيامد - جوانان بنىهاشم بياييد - گلى گم كردهام مىجويم او را - امشبى را شه دين در حرمش مهمان است. اينها با گوشت و پوست و خون و مرام و مسلك مردم در آميخته. منظور ما از تازه خوانى استفاده از اشعار و نوحههاى جديد كه داراى مضامين عالى، روح عاطفى و احساسى و همراه با رعايت اصول و قواعد شعرى مىباشد. متاسفانه برخى مداحان براى پر كردن اين خلاء به استماع نوارهاى خوانندههاى معلومالحال طاغوتى و مبتذل و غنا و حرام روى مىآورند كه مايه تاسف است. 19) فن گريز و پل سازى اين فن از فنونى است كه اگر مداح به آن آشنا نباشد و نتواند آن را به خوبى اجرا كند. اذهان مستمعين پراكنده و لذا دير با موضوع و مضمون ارتباط برقرار مىكنند. و بارها ديده شده گريز و پل سازى مناسب و به جا يكباره مجلس را متحول مىكند اين فن به سه صورت انجام مىشود. 1) از خودخوانى به مدح و مرثيه 2) از مدحخوانى به مرثيه 3) از مرثيه به مرثيه ديگر 1) از خودخوانى به مدح و مرثيه در قسمت اول مداحى درحال خواندن اين شعر است. يابن الحسن بيا كه حلول محرم است - شادى به ما حرام شد و ايام ماتم است د تا جايى كه مىگويد: سقا زتشنگان حرم شرمسارند - خشك ز شعله خجالت او نهر علقمه است د بر عاشقان سياحت گلها حرام شد - خاكم به سر قامت سرو على خم است د 2) از مدحخوانى به مرثيه 2) مداح شعرى را در مدح يكى از معصومين (عليه السلام) شروع مىكند. برخى از ابيات شعر اشاراتى به مصيبت شده است. در هر بيت كه مداح آمادگى دارد يا زمينه آن قبلاً توسط واعظ يا مداح قبل فراهم شده است. از مدح به مرثيه گريز مىزند. به مثال ذيل دقت فرمائيد در توصيف حضرت زهرا (س) على زماه جمالت چو پرده بردارد - خدا به ديده او جلوه دگر دارد د چند بيت اين قصيده مدح است تا جائى كه مىگويد. غمت شكست على را چنانكه در دل شب - پى جنازه تو دست بر كمر دارد د در اين جا از مدح به مرثيه روضه و مصيبت تشييع جنازه حضرت زهرا (س) اشاره مىشود. يا در شعر ديگر اى زجمالت فروغ حق متجلى - خاك مزارت بهشت اهل تولى د در ادامه با كه بگويم كه به جاى مزد رسالت - سيلى خوردى كنار تربت بابا د يا راجع به امام صادق )ع( اى روى تو قبله خلايق - يا حضرت كاشف الحقايق د افسوس كه حرمتت شكستند - پيوسته دلت ز كينه خستند د 3) از مرثيهاى به مرثيه ديگر مثلاً در روضه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) مىخوانيم بدن حضرت سه روز در ميان آفتاب ماند. اهل شيعيان آمدند بدن آقا را اول گلباران كردند و سپس با احترام تشيع و به خاك سپردهاند. اما كربلا به جاى گل سنگ و نيزه بر بدن اباعبدالله )ع( زدند. يا در روضه امام رضا )ع(: هنگام جان دادن جوادش را بالاى سرش مشاهده كرد. و امام جواد (عليه السلام) سر پدر را بر روى دامن گرفت اما اين قضيه كربلا بر عكس شد. پدر آمد و سرجوان خود را بر روى دامن گرفت. يا در روضه حضرت زهرا (س): حسنين آمدند روى بدن مادر افتادند اميرالمؤمنين (عليه السلام) با احترام آنها را از بدن مادر جدا كرد. اما كربلا وقتى سكينه (س) آمد كنار بدن بابا با تازيانه او را از بدن جدا كردند. بخش هشتم بايد و نبايدها در مدايح و مراثى اهل بيت (عليه السلام) در مقدمه اين بخش توجه برادران عزيز مداح را به ارزش كار مداحى جلب مىنمايم. 1) مكرر اين حديث را شنيدهايد. هر كس بگرياند، گريه كند و يا خود را به گريه بزند بهشت بر او واجب است. 2) امام صادق (عليه السلام) و امام رضا (عليه السلام) علاقه بىحد و حصرى به روضه اجداد خود بويژه آقا اباعبدالله الحسين (عليه السلام) داشته و مرتب مادر حسين (عليه السلام) را مورد عنايت خويش قرار مىدادند كه مشهورترين آنها سيد حَمَيرى، كُميِت اسدى، دِعبل خُزائى مىباشد. 3) صاحب جواهر )عليهالرحمه( فرمودند سه خط شعر روضه براى اهل بيت (عليه السلام) را با تمام كتب فقهى من جمله جواهر الكلام عوض مىكنم. 4) هِمفر جاسوس انگليسى در ممالك اسلامى در كتاب خاطرات خود با ترجمه دكتر محسن مويد، چاپ 1361 اذعان نموده است كه يكى از دشواريهاى استعمار در كشورهاى اسلامى بويژه كشورهاى شيعهنشين برپا داشتن مراسم عزادارى امام حسين (عليه السلام) از سوى شيعه و اجتماعات بزرگ سوگوارى در ماههاى محرم و صفر و ايراد منظم خطابهها و سخنرانىهايى كه در تقويت و استحاكم مبانى ايمان مسلمين نقش انكارناپذير دارند و آنان را به رفتار نيك وامىدارد. و لذا مراكز عزادارى امام حسين (عليه السلام) يا تكايا بايد به ويرانهها مبدل شود. براى اين منظور اقداماتى انجام شود. كه به برخى از آنها اشاره مىشود. 1) وارد كردن بدعتها و خرافات در جلسات امام حسين (عليه السلام) مثل علمهاى سنگين آهنى. تذكر: علم در عزادارى از سنتهاى دينى و حسنه است و به شكل عمودى است و بيرق يا پرچم بر روى آن نصب مىشود. منظور نويسنده از علم، علمهاى چند تيغه آهنى است. 2) بىمحتوى ساختن نوحهها، اشعار كه باعث مىشود. علما، متدينين و افراد سابقهدار در عزادارى كمتر رغبت كنند به اين جلسات بروند و فقط جوانان مىمانند با صدر شور و احساس آنوقت ما اهداف و برنامههاى بعدى را پياده مىكنيم. 3) انتخاب وعاظ و نوحه خوانها يا تعزيهخوانهايى كه سوء سابقه دارند كه در نتيجه علاقه مردم به اين جلسات كم مىشود. 4) چاپ و نشر كتب و جزوات كه حاوى اشعار بىمحتوى و دون شأن اهل بيت عليهمالسلام مىباشد. 5) ايجاد شك و گمان نسبت به جلسات مذهبى و هرگونه جماعات ديگر در كشورهاى اسلامى. 6) تبليغ مذاهب من درآوردى براى پيروان تشيع مذهب حسين اللهى در غرب و شمال ايران مذهب على اللهى، در طوس يا خراسان مذهب هشت امامى در اصفهان مذهب صادق اللهى. 7) تقويت غلات )جمع غلو( در شيعه به بهانه علاقه زايد الوصف به خاندان پيامبر )صلىالله عليه و آله و سلم( تذكر: ائمه طاهرين (عليه السلام) بويژه امام صادق (عليه السلام) غلو را به شدت نهى نموده و يكى از خطرات دين هم محسوب مىشود. 8) ايجاد ابتذال در نوحه سرائىها و اشاعه فرهنگ غربى )سوت زدن در محافل( به بهانه جذب عدهاى و صدها مواردى ديگر. مشاراليه در ادامه يادآور مىشود. كتابى است در انگليس به نام )اسلام را چگونه نابود كنيم( و آنچه در اين كتاب در جهت تخريب دين بويژه در بحث عزادارى امام حسين (عليه السلام) يافتهام عالى به نظر مىرسيد كه بهترين و عملىترين برنامههايى بود كه من و همكارانم وظيفه داشتيم در ممالك اسلامى انجام دهيم. گمان مىكنم اهميت جايگاه مداحى اهلبيت عصمت و طهارت (عليه السلام) در اين مقال نمىگنجد و به اين چند بندختم نمىشود. اما براى روشن شدن اذهان كافى به نظر مىرسد. حال با توجه به حساسيت اين مهم به بيان بايدها و نبايدها در مداحى آل محمد )صلىالله عليه و آله و سلم( مىپردازيم. 1) بيائيم دست به دست هم دهيم و همگى از اشعار خوب و پرمايه استفاده كنيم. اگر به شعرايى مثل سيد حيمرى، فرزدق، دعبل، كميت و ديگر شعرا و ادباى مذهبى توجه كنيم، مىبينيم سطح شعر مذهبى در گذشته خيلى بالاتر بوده و در نوع خود سختترين و محدودترين شعر بوده است و هر شاعرى توانايى سرودن اين نوع شعر را بدون كسب سرمايههاى لازم علمى و معنوى نداشته است. متاسفانه شعراى خوب تا زندهاند مورد توجه قرار نمىگيرند وقتى از دنيا مىروند چاپلوسىها و تعريف و تمجيد شروع مىشود. مگر مرحوم شهريار را نداشتيم آنقدر مشكل داشت. شاعر را مىشناسيم بواسطه صاحبخانهاش با او آشنا شدهام وقتى به ديدنش رفتم در بدترين وضع ممكن بسر مىبرد. همين شاعر فقط صدها بيت شعر ناب فقط براى حضرت معصومه (س) سروده است و هزاران بيت شعر براى ساير اهلبيت كه حتى قدرت چاپ شعرش را ندارد. اما هر سال محرم كه فرا مىرسد صدها جزوه جيبى و كوچكتر با صدها عنوان دارد وارد بازار مىشود. كه غير از چند جزوه انگشت شمار بقيه اصلا قابل ارائه در مجالس اهل بيت نيست. عموم آنها توسط مداحان سرشناس خوانده و نوار و سى دى آن در سطح كشور تكثير و در اختيار مردم است شما را به خدا چه كسى بايد بهداد وضع چاپ و نشر شعر برسد. مگر نخل ميثم سازگار، دل سنگ آب شد انسانى ديوانهاى مويد، چه عيبى دارد كه همه بايد اشعار بىمحتوى بخوانيم. مىگويند مردم شعر محاورهاى فولكور )فولك ور( را بيشتر مىپسندند چه كسى بايد سطح فكر مردم را بالا ببرد البته در شعر محاورهاى هم ما اشعار پر محتوى و جانسوز همراه با عاطفه داريم. مثل اشعار حاج احمد آرونى، حاج قاسم ملكى، شيهد غلامعلى رجبى، جانباز عزيز محمود ژوليده حتى بعضى از اشعار حاج على انساين و حاج غلامرضا سازگار اما همينهايى كه داراى محتوى است يا خوانده نمىشود يا كمتر خوانده مىشود. مقام معظم رهبرى در يكى از ديدارهاى خود با مداحان فرمودند: توصيف جسمى معصومين مثل وصف زلف و ابرو و دهان و چشم... يك طرف قضيه است مهمتر از همه ذكر معارف و فضائل اخلاقى و روحانى آنان است كه لازم است بيان گردد و آن جلوههايى از زندگى آن كه به ما درس اخلاق و دين مىدهد را بايد بازگو گردد. وقتى اين شعر را براى يك پزشك مسيحى قرائت كردم. گفت حقيقتاً امام و پيشواى بر حق جامعه اميرالمؤمنين و همسر و فرزندان او هستند. مىزند پس لب او كاسه شير - مىكند چشم اشارت به اسير د يا درباره حضرت زهرا (س) اين شنيد ستم كه آن گلدسته باغ عفاف - جامه نو را به سائل مىدهد شام زفاف د اين عمل ثانى ندارد در جهان بىاختلاف - جز على كه داد شمشيرش به دشمن در مصاف د
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :