آموزش اصول و فنون مداحى(5) بخش پنجم: مسائل جامعه مداحان اهل بيت (عليه السلام) 1- لزوم وجود ضابطه و نظام در جامعه مداحان اهل بيت (عليه السلام )بر گرفته از بيانات مقام معظم رهبرى( درباره سازماندهى جامعه مداحان: من به طور كامل فكر نكردهام. اما همين كه ابتدائا نگاه كردم ديدم به دو طريق مىشود سازماندهى كرد. يكى اينكه ما بگوييم همان طور كه جمعيتها و احزاب و گروهها هستند، ما هم يك جمعيت هستيم كه افرادى بيايند در اين جمعيت عضو شوند و شاخه و شعبه پيدا كند. كه من مىدانم اين چنين چيزى مصلحت هست يا نيست. و يك طريق ديگر هم هست كه اگر آن طور بشود، من همين الان مىگويم مفيد و لازم و بلكه ضرورى است و آن اين است كه ما يك كانونى داشته باشيم به نام كانون مداحان ايران مثلا يا مداحان و شاعران مذهبى ايران و اين كانون بدون اينكه بخواهد مداحان را سازماندهى كند، يك آبشخورى باشد تا همه كسانى كه مىخواهند در فن مداحى و خوانندگى اهل بيت (عليه السلام) كار كنند و پيش بروند و رشد كنند بتوانند از آن بهره ببرند و استفاده كنند. طبعا چنين كانونى به گروهها و مجموعههايى تقسيم مىشود، فرضا گروه شعر است كه بايد بهترين اشعار را از دواوين شعراى خوب ما اعم از غزل سرايان و قصيده سرايان انتخاب كند و در اختيار مداحان بگذارد. بايد به تدريج سمت مداحى اهل بيت (عليه السلام) كه واقعا يك منصب است، يك ثغورى هم پيدا كند. مداحى اهل بيت (عليه السلام) كه هم مقام بالايى دارد و هم تأثير زيادى در جامعه و در ذهن مردم دارد، بايد يك حدودى پيدا كند كه بدانيد چه كسى مداح است و مقدمات كار مداحىاش چقدر است. چقدر شعر مىداند، چقدر حفظ است و چقدر مىتواند بخواند؟ اين خصوصيات را يك مركزى از مراكز تاييد كند و خود شماها به يك كيفيتى فكر اين كار را بكنيد. چون اين چيزى است كه دنياى امروز و نيازهاى جامعه امروز غير از اين را قبول نمىكند. و لذا آن كسانى كه اين منصب را رسما به عهده مىگيرند و لباس مقدس ستايش اهل بيت (عليه السلام) را بر تن مىكنند و مردم آنها را به اين عنوان مىشناسند، بايد خصوصياتى داشته باشند و يك مركزى باشد كه اينها را با اين خصوصيات تشخيص بدهد و تاييد كند. 2- لزوم خودسازى معنوى در جامعه مداحان اهل بيت (عليه السلام) تا كسى كه اهل بيت نباشد قاعدتا وارد اين وادى كه شما هستيد نمىشود. و لذا كسى كه قدم در اين وادى مىگذارد يك مايه محبت و استعداد و قابليتى در او وجود دارد. وظيفه هر انسانى اين است كه اين سرمايه محبت و معرفتى را زياد كند. اولا بايد خودمان در هر سطحى كه هستيم، سعى كنيم اين سرمايه را زياد كنيم و هر كسى بايد خودش را اصلاح كند. -برادران! اين سرمايههاى معنوى هم مثل سرمايههاى مادى است، اگر به آن اضافه نكرديد تمام خواهد شد. مولوى تمثيل خوبى دارد، مىگويد اين آبهايى كه خلايق با استفاده از آنها خودشان را پاك مىكنند، با طراوت مىكنند پاكيزه مىكنند، اين آب به وجود پاكيزگى مىدهد اما خودش هم احتياج به پاكيزه شدن دارد و آن چيزى كه اين آب را پاكيزه مىكند، همان قوه فرو نهاده در خلقت الهى است كه آن را بالا مىبرد و به ابر تبديل مىكند آن گاه به صورت باران و آب خالص پاك و طاهر دوباره به طرف پايين بر مىگرداند. -برادران عزيز آنچه ما وظيفه داريم اين است كه خود را شايسته انتساب به خاندان اهل بيت عليهم السلام كنيم چون اين منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله وابستگان و معروفين به ولايت آنها بودن دشوار است. اينكه ما در زيارت مىخوانيم ما معروفين به دوستى و محبت شما هستيم يك وظيفه مضاعفى را بر دوش ما مىگذارد و اين خير كثيرى كه در سوره مباركه كوثر خداى متعالى مژده آن را به پيغمبر اكرم صلى الله داد )انا اعطيناك الكوثر( كه تعبير آن فاطمه زهرا (س) است. در حقيقت مجمع همه خيرات است كه روز به روز از سرچشمه دين نبوى بر بشريت و بر همه خلايق فرو مىريزد گر چه خيلى سعى كردند تا اين را پوشيده بدارند و انكار كنند اما نتوانستند والله متم نوره ولو كره الكافرين البته ما بايد خودمان را به اين مركز نور نزديك كنيم و نزديك شدن به مركز نور لازمه و خاصيتش نورانى شدن است بايد با عمل )و نه فقط با محبت به تنهايى( كه همان محبت و ولايت ايمان آن را به ما املا مىكنند و از ما مىخواهند جزو وابسته به اين خاندان بشويم به آنها نزديكتر شويم اينطور نيست كه قنبر در خانه على (عليه السلام) شدن كار آسانى باشد و اينطور نيست كه )سلمان منا اهل البيت( شدن كار آسانى باشد ما جامعه مواليان اهل بيت و شيعيان اهل بيت (عليه السلام) از آبزرگواران توقع داريم كه ما را جزو خودشان و از حاشيه نشينان خودشان بدانند و بگويند: فلان ز خاك نشينان خاك در گه ماست آرزو داريم اهل بيت (عليه السلام) درباره ما اينطور قضاوت كنند. اما اين آسان نيست و با ادعا فقط به دست نمىآيد بلكه عمل و گذشت و ايثار لازم دارد تشبه و تخلق به اخلاق آنها لازم دارد. شما ملاحظه كنيد اين بزرگوارى كه ما امروز ساعتى را با شما به استماع مدايح و فضايلش نشستيم - كه آنچه گفته شد قطرهاى از درياست در چه سنى اين همه فضايل را حائز شد. در چه مدت از عمر كوتاه و پر بركتش درخشندگى از خود بروز داد؟ عمر آن حضرت را از هجده سال تا بيست و پنج سال نقل كردهاند اين همه فضايل بيهوده بدست نمىآيد امتحنك الله الذى خلقك قبل ان يخلفك فوجدك لما امتحنك صابره خداى متعالى بنده برگزيده، زهراى اطهر را آزمود. دستگاه خداى متعالى دستگاه حساب و كتاب است، آنچه را مىبخشد با حساب و كتاب مىبخشد و لذا او مىداند گذشت و ايثار و معرفت اين بنده خالص خود و فدا شدنش در اهداف الهى را لهذا او را مركز فيوضات خودش قرار مىدهد و ما بايد اين راه را برويم، يعنى ما هم بايد ايثار كنيم و اطاعت و عبادت خدا را بكنيم، مگر نمىگوييم حتى تور مت قدماها اينقدر در محراب عبادت خدا ايستاده كه پاهايش متورم شد؟ ما هم بايد در محراب عبادت بايستيم و ما هم بايد ذكر خدا بگوييم، ما هم بايد محبت الهى را در دلهايمان روز به روز زياد كنيم. 3- لزوم تعليم و تعلم در جامعه مداحان اهل بيت (عليه السلام) گاهى اوقات در روشهاى استادان حركات استادانهاى هست كه مدح جوان تا بخواهد آن حركات را ياد بگيرد طول مىكشد و لذا مدتها بايد گوش بدهد. مداحان غالبا وقت نمىكنند پاى منبر همديگر بنشينند و از مجلس به آن مجلس رفتن فرصت را از آنها مىگيرد. لكن اگر يك جايى باشد كه آن شيوهها و روشهاى استادانهاى را كه اساتيد كار و اساتيد فن در طول سالها متمادى ياد گرفتهاند، يا با شيوهها و روشهاى استادانهاى را كه اساتيد كار و اساتيد فن در طول سالها متمادى ياد گرفتهاند، يا با ذوق فطرى خودشان آن را دريافتهاند، بياموزند، مداحان جوان خوب ياد مىگيرند. البته سابق ياد نمىدادند. كسى كه يك غزل يا قصيده خوب و يك شعر در مصيبت بلد سعى مىكرد آن را به ديگران ياد ندهد و حتى سعى مىكرد طورى بخواند كه ديگران نتوانند آن را ياد بگيرند. مقام معظم رهبرى در اين باره فرمودند: وقتى يك مجمعى باشد، اين مجمع محل التقا تجربهها مىشود. اگر ما مىخواهيم فن و هنر مداحى و هنر مداحى را با اين فلسفهاى كه من گفتم رشد بدهيم و پيش ببريم، بايد يك جايى باشد تا تجربه شما را كه در طول سى يا چهل سال بدست آوردهايد در كپسول بريزيد و در حلق جوانى بياندازد كه آن را ياد بگيرد و به اين صورت سطح آگاهى جوانها را بالا ببرد. و نسل بعد را از نسل موجود بالاتر بكشد. و اين، يك مجموعهاى باشد براى اينكه در خوانندگى آن روشها و آن دستگاهها و آن شيوههاى هنرمندانه و استادانه را ياد بگيرد. يك گروه هم براى مسائل اعتقادى و مطالب علمى و از اين قبيل باشد. بنده كاملا با چنين مجموعهاى موافقم و خيلى هم خوب است و بايد اين كارهاانجام بگيرد. بخش ششم: رسالتهاى مداحان اهل بيت (عليه السلام) 1- رسالت مداحان اهل بيت (عليه السلام) در معرفى چهره اهل بيت عليهم السلام بعنوان مثال چهره حضرت فاطمه زهرا(س) الان شما ملاحظه مىكنيد مثلا درباره فاطمه زهرا (س) چقدر مطلب وجود دارد كه اينها را ما بايد به دنيا ابلاغ كنيم. پيام فاطمه زهرا (س) صحبت كرديم به ابعاد سازنده شخصيت ايشان كه بتواند دنياى امروز را اداره كند كمتر توجه كرديم. ما خودمان به اين معنا اعتراف داريم و قبول مىكنيم. ما بايد فاطمه زهرا (س) را در سه صحنه ببينيم و نقش اين بانوى بزرگ و استثنايى را در اين سه صحنه درست بسنجيم و براى ديگران درست تشريح كنيم. يكى در صحنه زندگى به عنوان يك مسلمان يعنى فاطمه زهرا (س) به عنوان يك مسلمان مثل بقيه مسلمانها چه مىكرد؟ عبادت فاطمه (س)، اخلاق فاطمه (س)، معاشرت فاطمه (س)، كه در روايات ما درباره اين خصوصيات و علم اين مخدره (س) و عبادت و معرفتش فراوان تعريف و بحث شده است. دوم به عنوان يك زن در صحنه جامعه، آيا در محيط اجتماع و در صحنه مبارزات اجتماعى و حركت اجتماعى و تضامن اجتماعى، فاطمه زهرا (س)، به آن خطبه شگفت آور فاطمه (س)، به استقبالش از خطرها و از مصايبى كه در يك جامعه انقلابى وجود دارد. يك زن در جامعه چه مىكند؟ بسيارى خيال مىكنند زن از نظر اسلام در صحنه جامعه كارى ندارد. در حالى كه ما مىبينيم فاطمه زهرا (س) در متن جامعه، آن هم در خطرناكترين بخشهاى جامعه، حضور دارد. وقتى كه صحبت از خلافت است و مبارزات سياسى در اسلام مطرح مىشود، آن قهرمانى كه وسط مىايستد و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و حذيفه و حتى خود على بن ابيطالب (عليه السلام) دور او جمع مىشوند فاطمه زهرا (س) است، علم مبارزه اوست. من نمىخواهم بحث سنى و شيعه را ينجا شروع كنم و موافق نيستم كه در اين روزگار كه دشمن در صدد است انقلاب ما را يك انقلاب ضد سنى در دنيا معرفى كند و صدها ميليون مسلمان را از ما دور كند، ما هم به آنها كمك مىكنيم، مسأله شيعه و سنى راه بياندازيم و همان كارى را بكنيم كه در طول زمان مىخواستند، من با اين كار موافق نيستم. اما اين يك واقعيت تاريخى است و ارتباط به بحث كلامى ندارد. فاطمه زهرا (س) بعد از رحلت پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) براى خلافت على بن ابيطالب (عليه السلام)، به يك مبارزه مستمر شبانه روزى دست زد و كسى نمىتواند منكر آن بشود. خود فاطمه زهرا (س) محور مبارزه بود. و لذا زن در صحنه مبارزات اجتماعى مىتواند چنين حضور فعالى داشته باشد. نمىشود بگوييم او فاطمه زهرا (س) بود، به زنهاى ما چه؟ بلكه چون فاطمه زهرا (س) بود، زنهاى ما بايد از آن الگو پيروى و اتباع كنند اگر دختر پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) نبود، اگر معصوم نبود، اگر مورد عشق و محبت رسول خدا (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) نبود، اگر كارش و عملش به وسيله معصوم (عليه السلام) تقرير نشده بود كه خود او هم معصوم است، ما نمىگفتيم بايد پيروى كنند. او از دخترش زينب كبرى (عليه السلام) خيلى بالاتر و خيلى قوىتر و خيلى جامعتر و همه جانبه در طول زندگى عمل كرد. و صحنه شوم، به عنوان يك زن در زندگى خصوصى و در زندگى خانوادگى، يعنى به عنوان يك مادر، به عنوان يك همسر، به عنوان يك زن صبور در مشكلات و به عنوان زنى كه شوهرش در طول اين هشت، نه سال همسرس، بيش از سى بار به جنگ رفته در عمليات شركت كرده، اين بانوى مخدره همه اينها را تحمل كرده است. پس اگر ما بخواهيم امروز اين ابعاد را بشكافيم، اين فقط مربوط به مسأله سازندگى زن ايرانى نيست، بلكه پيام عظيم به دنياست. امروز جامعه زن در جهان متحير است، در خلأ است و نمىداند چه بايد بكند. دست او را گمراه سازان تمدن مادى گرفتهاند و به هر جا كه دلخواهشان هست مىبرند و سخنان مبالغهآميز و تمجيدآميزى هم به دروغ نسبت به زن مىگويد كه خيال كنند دارد از زن حمايت مىشود. شما اگر اينها را مطرح بكنيد و شعراى ما اگر اينها را بگويند و گويندگان ما اگر بخوانند، چه فرهنگ رايجى در زمينه مسائل زن به وجود مىآيد؟ ما خوشبختانه در زمينههاى فرهنگى احتياج به هيچ چيز ديگرى نداريم زيرا غنى و خود كفا هستيم. اين ديگر مسائل صنعتى و فنى نيست كه دست ما به طرف ديگران دراز باشد. خودمان آن الگوها را داريم و بايد براى دنيا صادر كنيم. لهذا روز ولادت حضرت زهرا (س) يا روز وفات آن بزرگوار در روايات مختلف و مناسبتهاى مختلف كه هزاران ستايشگر خاندان پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) و مداح اهل بيت (عليه السلام) در هزاران مجلس، شعرهايى را مىخوانند، با آن شيوهها و روشهاى ممكن است وجود داشته باشد، شما ببينيد چه تحولى به وجود مىآيد. مقام فاطمه زهرا )سلام الله عليها( در خور آن است كه عقول بر جسته انسانهاى بزرگ در اصلىترين رشتههاى تفكرات ايشان بينديشند و زبانهاى فصيحترين و بليغترين گويندگان، شعرا و سرايندگان، آن انديشهها را قالب كلمات بياورند و سرشارترين ذوقها و جوشانترين طبعهاى فياض هنرمندان و شاعران، آنها را به صورت شعر و سخن منظوم، با بهترين حنجرهها بيان كنند. اگر چنين شود، شايد ما انسانهاى متوسط امروز كه از معارف حقيقى الهى دوريم و در ذهن و دل و روحمان كشش نداريم كه حقايق والا و متعالى را درك بكنيم، بتوانيم گوشهاى از فضايل و مدايح و مناقب و محامد اين بزرگوار را بفهيم و درك كنيم. وقتى انسان به روايتى كه مربوط به فاطمه زهرا سلام الله عليهاست و از ائمه عليهم السلام صادر شده مراجعه مىكند، مىبيند زبان معصومين (عليه السلام) آنچنان پيرامون اين بزرگواران به ستايش و خضوع و خشوع گشوده شده است، كه ممكن است براى كسى كه مقام والا فاطمه زهرا (س) را ندانسته باشد مايع تعجب بشود. اما از خود پيغمبر اكرم (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) كه همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومين (عليه السلام) هر كدام راجع به زهرا اطهر (عليه السلام) جملهاى سخن گفتند، آن را با زبان تعظيم و ستايش بيان كردند و اين نشان دهنده مقام والا و توصيف نشدنى آن حضرت است. علو درجه معنوى و ملكوتى ام الائمه النجبا حقيقتا براى ذهن قاصر ما قابل درك نيست و ما قدر فهم خودمان ممكن است رشحهاى از رشحات را درك كنيم. اين دختر جوان حضرت فاطمه (س) و اين بانويى كه در هنگام شهادت 18 سال داشت، آنقدر به نماز ايستاد و عبادت كرد كه پاهاى مباركش ورم كرد. آنوقت اين خانوم با چنين منزلتى و مقامى كار منزل را هم خودش مىكرد، پذيرايى از شوهر و فرزندان هم بر عهده خود او بود،؟ روايات درباره دستاس كردن گندم توسط فاطمه زهرا (س) فراوان و متعدد است. اين بزرگوار يك زن خانه دار و شوهر دار بود، يك مادر مربى فرزندان بود، اين مخدره بزرگوار در ميدانهاى سخت مايه دلگرمى شوهر و پدرش بود. ولادت آن حضرت در سال پنجم بعثت يعنى در عين شدت دعوت پيغمبر و فشارهاى سختى كه شما شنيديد اتفاق افتاد. در ولادت آن بزرگوار، زنها براى كمك نيامدند و اين خيلى معنى دارد. يعنى پيغمبر در حال آنچنان مبارزهاى بود كه مردم مكه او را بايكوت كرده بودند و براى اينكه پيغمبر را زير فشار قرار بدهند، به كلى رابطه خودشان را با ايشان قطع كردند و آن زن فداكار - خديجه كبرى (س) استقامت كرد و به پيغمبر دلگرمى داد. بعد هم وقتى اين دختر 6 - 5 ساله شد نوبت به ماجراى شعب ابو طالب رسيد با آن گرسنگى سختىها و فشارها و غربتها بطورى كه در روزهاى داغ و شبهاى سرد آن منطقه، شكمهاى بچهها گرسنه و لبهاى آن تشنه بود و جلوى چشمان پدر و مادرشان از گرسنگى و تشنگى پرپر مىزدند، سه سال پيغمبر بود. در همين دوران يود كه حضرت خديجه و حضرت ابوطالب از دنيا رفتند تنها ماند و فقط اين دختر بود كه از آن حضرت پذيرايى مىكرد، او دلدارى مىداد و غبار غم و كدورت را از چهرهاش مىزدود و آنقدر اين كار تكرار شد كه پيغمبر (صلىاللهعليهوآلهوسلموسلم) به اين دختر 8 - 7 ساله گفت )مادر(! او مثل يك مادر از پدرش كه همه مشكلات عالم وجود و مشكل هدايت همه بشريت را بر دوش داشت پذيرايى كرد. خداى متعالى پيامبر را به خاطر سختىها و مشقتهايش تسلى داد. قرآن مىفرمايد: طه ما انزلنا عليك القرآن لتشقى اى پيامبر! چرا اينقدر به خودت سختى مىدهى؟ چرا ايتقدر رنج مىكشى؟ چرا اينقدر فشار بر آن روح ملكوتىات وارد مىكنى؟ در آن دوران كه فشار روانى پيغمبر )صلىاللهعليهوآلهوسلم( سنگينى مىكند، اين فرشته كوچك و اين دختر ملكوتى و معنوى، يعنى دختر پيغمبر )صلىاللهعليهوآلهوسلم( مثل نورى در آن شبهاى تاريك زندگى پيغمبر و مسلمانان مىدرخشد. براى امير المومنين (عليه السلام) هم همين طور بود. در روايت دارد كه سميت الزهرا لانها تزهر لامير المومنين (عليه السلام) فى النهار ثلاث مرات بالنور. فاطمه را زهرا ناميدند چون روزى سه بار در چشم على (عليه السلام) مىدرخشيد. اگر زن پشتيبان مرد باشد، در هر ميدانى نيروى مرد به چندين برابر مىرسد. قلب اين زن حكميه و اين زن عالمه و اين زن محدثه و اين زنى كه با عوالم غيب ارتباط داشت و اين زنى كه فرشتگان با او حرف مىزدند، آن چنان به عوالم ملك و ملكوت روشن بود كه قلب على و قلب پيغمبر )صلىاللهعليهوآلهوسلم( را روشن مىكرد و قوت مىبخشيد. اين زن با همه ظرفيت و با آن مقام شامخ پشت سر امير المومنين (عليه السلام) مثل كوه ايستاده و تا زنده بود در همه مراحل زندگى با تمام وجود از امير المومنين و از مقام ولايت دفاع كرد. علامه مجلسى مىگويد: بزرگان فصحا و بلغا از علو كلمات و مضامين ظاهر و باطن كلمات خطبهاى كه زهرا (س) در مسجد مدينه ايراد كرد انگشت تعجب به دندان گزيدند. اين بيان علامه مجلسى است، يعنى كسى كه آن همه روايت از ائمه (عليه السلام) گرفته و در اختيار ماها گذاشته، در مقابل اين خطبه خودش را مىبازد. اين خطبه عجيب را كه همانند زيباترين و بلندترين خطبههاى نهجالبلاغه است، فاطمه زهرا (س) با آن حال غم و اندوه به مسجد رفت و ارتجالا و بدون اينكه قبلا آن را تنظيم كرده باشد بر زبان جارى كرده است. آن بيان حكيمانه و آن ارتباط با غيب و آن ظرفيت والا و بالا و آن نورانيت قلب و بيان را همه و همه يكسره در راه خدا خرج كرده است. چيزى كه با ما بايد بعد از اين مراحل محبت و مجذوبيت نسبت به حضرت فاطمه زهرا (س) كه هر چه محبت بورزيم، براى اين منبع نور و معدن فضيلت كم است به آن توجه داشته باشيم، اين است كه ببينيم وظيفه ما در قبال اين ارتباط عاطفى و قلبى چيست و الا اگر اين را ملاحظه و دنبال نكنيم ممكن است خداى نكرده اين محبت، آن نتيجهاى را كه انتظار داريم به ما ندهد، چون فاطمه زهرا (س) يك موجود معمولى نيست. او يكى از برترينها در همه تاريخ بشريت است. امام صادق (عليه السلام) فرمود: )يا سيده نسا العالمين( بعد راوى پرسيد: آيا مادر شما سرور زنان عالم بود يا مريم؟ حضرت فرمود: مريم سرور زنان زمان خودش بود. لكن مادر ما سرور زنان اولين و آخرين است و نتعلق به زمان خودش تنها نيست. يعنى اگر در همه خلقت عالم و در همه اين ميلياردها انسانى كه در طول زمان آفريده شدهاند شما يك تعداد انگشت شمارى برترينها را بخواهيد پيدا كنيد يكى از آنها همين مطهره منوره است كه اين چنين اسم او ياد او بگذرانيم، از او بگوييم و از او بشنويم بسيارى از مردم دنيا از او غافلند، لذا اين هم لطف خدا بر ماست يعنى مقام آن بزرگوار به گونهاى است كه علما بزرگ مسلمين و صاحبان فكر و نظر بحث كه آيا زهراى اطهر (س) بالاتر است يا على بن ابيطالب (عليه السلام)؟ آيا اين مقام كمى است كه بزرگان اسلام بنشيند با هم گفتگو كنند، يكى بگويد زهرا (س) بالاتر است، يكى بگويد على (عليه السلام) بالاتر است؟ لهذا اين محبت و علقهاى كه وجود دارد يك وظيفه را بر دوش ما مىگذارد و آن وظيفه اين است كه ما بايد هم در عمل شخصى و هم در عمل اجتماعى به منش و روش آن بزرگوار عمل كنيم و راه همين است كه امروز به فضل الهى انقلاب جلوى پاى مردم ما گذاشته يعنى همان راه حضرت فاطمه زهرا (س). بركات فاطمه زهرا (س) را مدعيان آشنايى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سرتاسر ايام حيات خودمان و در جلوههاى گوناگون زندگى مشاهده كردهايم و اميد است كه انشاالله تداوم اين بركات و تفضلات را تا هميشه زندگى و پس از مرگ هم ببينيم و حس كنيم و همه دوستان و مواليان، از انوار مطهره آن حضر مستفيض بشوند وليكن فيوضات فاطمه زهرا (س) به يك مجموعه كوچكى كه در مقابل مجموعه انسانيت جمع محدودى به حساب مىآيد منحصر نمىشود. اگر با يك ديد واقع بين و منطقى نگاه كنيم بشريت، يك جا مرهون اسلام و قرآن است و مرهون تعليمات انبيا و پيغمبر خاتم )صلىاللهعليهوآلهوسلم( است. روز به روز، نور اسلام و معنويت فاطمه زهرا (س) آشكارتر خواهد شد. و اين را بشريت لمس خواهد كرد. اگر ما بخواهيم چيزى را در راه خدا آن جايى كه به آن احتياج هست خرج كنيم، سرمايه ما چيست؟ سرمايه ما در مقايسه با آن سرمايه عظيمى كه زهراى اطهر (س) و شوهر او و پدر او و فرزندان او در راه خدا خرج كردند چه قابلى دارد؟ اين مختصر علم و زبان و پول و طبع شعر و معرفتى كه ما داريم اگر داشته باشيم در جنب آن اندوخته عظيم بى نظيرى كه خداى متعال در آن وجود ملكوتى گرد آورده و مجتمع كرده چه اهميت دارد تا در راه خدا بخل كنيم؟ راه على (عليه السلام) و فاطمه (س) و راه ائمه (عليه السلام) امروز همان راه امام خمينى )ره( است و اگر كسى اين را نداند و نفهميده باشد بايد در بصيرت خود تجديد نظر كند. ما هر چه داريم بايد در راه اينها خرج كنيم و اين همان چيزى است كه به آن علقه معنا مىبخشد. 2- رسالت مداحان اهل بيت (عليه السلام) در سازندگى و هدايت جامعه شما مداحان و گويندگان فضايل اهل بيت (عليه السلام) بهترين كسانى هستيد كه مىتوانيد حلقه عمل را به حلقه محبت متصل كنيد و يك سلسله و زنجيره ئاقعى به وجود بياوريد. عاطفه مردم ما و پيوند و عشق شان با ائمه (عليه السلام) كه حقيقتا از شادى آنها و در عزاى آنها محزون و غمگين مىشوند عامل بسيار مهمى است كه حفظ و تقويت و پالودن و پيراستن و جهت دادن و هدايت آن بر عهئه كسانى از برگزيدگان است، از جمله همين سلسله محترم مداحان كه صاحب اين منصب عالى هستند. برادران عزيز اين انقلاب دشمن دارد و دشمنان جدى هم دارد. اما انقلاب روى دوش ايمان مرم است و اين ايمان بايد هم عمق پيدا كند، هم صفا و جلا و هم مردم به اين ايمان تشويق شوند. لهذا كدام زبان مىتواند براى اين كار از زبان مادحان اهل بيت (عليه السلام) مناسبتر باشد. مگر ما نمىگوييم جهيزيه حضرت زهرا (س) همان چيزهايى بود كه انسان از شنيدن آنها متاثر مىشود؟ مگر نمىگوييم آن بزرگوار براى دنيا هيچ ارزشى قائل نبود و مگر مىشود زن و مرد ما روز بروز تشريفات و تجمل گرايى ورز وزيور را بيشتر كنند و مهريه دخترها را زيادتر كنند؟ شما كه مداح هستيد برويد اى حرفها را در مجالس فاطمه زهرا (س) بگوييد، و با آنم ذوق و هنر صداى خوش، و لحن مطلوب و كيفيت جذاب خوانندگى تان، دلهاى مستمعان را به اين حقايق نزديكتر كنيد. 3- رسالت مداحان اهل بيت (عليه السلام) در آگاهى و روشنگرى جامعه جامعه مداح بايد نقش آگاه سازى را در جامعه ايفا كند. استكبار جهانى از راه تبليغات به جنگ انقلاب ما مىآيد و اين همه راديو كه در دنيا با هزينههاى گزاف به كار انداختهاند، براى اين است كه بتوانند در ايمان مردم ما تزلزل ايجاد كنند. لكن اين يك طمع خام است و به فضل الهى هر روزى مىگذرد ما مىبينيم مردم ايمانشان راسختر مىشود. برادران ما ديروز از جبهه خبر مىدادند و مىگفتند نمىدانى چه خبر است و چه شور و هيجانى در ميان اين جوانان بسيجى هست و چه عشقى و چه اميدى يه پيروزى دارند. اين از ايمان ناشى مىشود. مگر اينها كيستند؟ اينها همان مردمند. و شما كه بيشتر در ميان مردم هستيد بيشتر روحيه خانوادههاى شهدا و پدر و مادرها را مىبينيد. بنا براين ايمان مردم ما متزلزل شدنى نيست. اما بايستى آن كسانى كه زبان گويا دارند هر چه مىتوانند براى مردم روشنگرى كنند. شما امروز مىتوانيد آن شعرى را كه روشنگر مردم باشد در اختيار داشته باشيد و با صداى خوب و با شيوههاى مطلوب براى مردم بخوانيد تا در آنها اثر بگذاريد. 4- رسالت مداحان اهل بيت (عليه السلام) در قبال شهدا در تهران يا قم و يا هر جاى ديگر كه برادران هستند از حضور در مجالس شهدا غفلت نكنند. من خواهش مىكنم برادران با جستجو محافل شهدا را پيدا كنند و خودشان در آنجا حضور پيدا كنند و منتظر دعوت آنها نباشند. كما اينكه شنيدم بعضى از برادران مداح همين طور هستند و اصلا خودشان مىروند مجالس شهدا را پيدا مىكنند و در آنجا مداحى مىكنند. اگر اين سازماندهى شده باشد، خيلى بهتر است. جامعه مداحان كنونى در تهران، قم، كرج، و هر جاى ديگر كه آقايان هستند اصلا سازماندهى كنند و با تقسيم شهر، مداحان هر قسمت را موظف كنند، يك نفر را مامور كنند و مثلا عدهاى از مداحان روز شنبه را اختصاص به شهدا بدهند و شش روز ديگر هفته را به كارهاى معمولى خودشان و دعوتهاى مردم بپردازند. بعضىها يكشنبه و بعضىها دوشنبه و به همين منوال تا جمعه را اختصاص به شهدا بدهند، كه مردم بدانند براى شهيد مىتوانند در هر مجلس ياد بودى بگيرند. خدا شاهد است كه اگر من مداح و منبرى بودم و وقت داشتم آرزو مىكردم بروم در مجالس شهدا مداحى يا صحبت كنم و يا شعرى بخوانم. منتهى فرصت نمىكنم. لكن اگر برايم امكان داشت بدانيد كه نمىگذشتم هيچ وقتى از اوقاتم از حضور در مجلس شهدا فوت شود. هم تسلى آنها و هم بزرگداشت شهادت آنها بسيار عزيز و محترم است و امروز اينها على اكبرها هستند. اينها هستند كه امروز به نداى هل من ناصر سيد الشهدا (عليه السلام) پاسخ گفتند و دارند فداكارى مىكنند. ما در طول تاريخ هيچ كس را نمىتوانيم با شهداى كربلا مقايسه كنيم. آنها مقام و موقعيت ديگرى دارند. اما آنها را مىتوان با شهداى زمان پيغمبر )صلىاللهعليهوآلهوسلم( مقايسه كرد. واقعا بعضى از شهدا امروز ما از شهداى زمان پيامبر )صلىاللهعليهوآلهوسلم( بالاترند و بعضى شان هم با آنها برابرند. حنظله غسيل الملائكه و بقيه شهدا كه در دورانهاى مختلف بودند در زمان ما هزاران نظير دارند. به هر حال خانوادههاى شهدا خيلى ارزش دارند. توضيح: بخش ششم با استفاده از بيانات مقام معظم رهبرى همراه با حاشيه و مقدارى دخل و تصرف از نظر خوانندگان محترم گذشت.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :