آموزش اصول و فنون مداحى(4) بخش سوم: نكاتى درباره اشعار و مدايح 1- شعر و مدح مطلوب براى اينكه انسان شعر خوب بگويد اخلاص كافى نيست. شعر يك علم است، يك فن است، يك دانش است. خود شعر يك هنر است، اما دانش هم دارد و مثل ديگر دانشها اندازه دارد، متر دارد و مثل بقيه چيزها اهل فن مى‏توانند درجه آنرا مشخص كنند، جستجو كنند و بهترين را بياند و بخوانند. كسى كه شعر متوسطى گفته، اگر با اخلاص هم گفته، آن را بين خودش و خدا نگه دارد. شعر متوسط اصلاً نخوانيد، شعر پايين و غلط را اصلاً نخوانيد. جامعه مداح ايرانى شعرهاى خوب را بخواند. چون سبك مداحى به ويژه مداحى سنتى مانند حرف زدن با مردم است. من مداحان قديمى را ديده بودم كه وقتى شعر مى‏خوانند گويا با مردم حرف مى‏زدند و تك تك افرادى كه آنجا نشسته بودند، مى‏فهميدند، شعر مصيبت هم همين طور بود. مثل: اى حرم كعبه‏ات ز حلقه بگوشان - وى دل داناى تو زبان خموشان د با تو كه گفت از حسين چشم بپوشان د اينها را چه كسى نمى‏فهميد؟ و از مردم معمولى ما كيست كه كسى شعر فصيح قوى را بخواند و او نفهمد؟ من يك وقتى مى‏ديدم كه مردم اين شعرهاى معروف حمله حيدرى را كه سابق دراويش پرده مى‏زدند - اگر چه مضمون‏هايش پايين است، اما شعرها بسيار قوى و استوار است - مى‏فهمند. سماواتيان محو و حيران همه - سر انگشت حيرت به دندان همه د كه يا رب چه زور و چه با زوست اين - فلك را مگر هم ترازوست اين د اين شعرها كه در كتاب حمله حيدرى و متعلق به ملا بما نعلى معروف كرمانى است از لحاظ مضمون پايين است اما از لحاظ شعر نقص ندارد. پس اگر مداح شعر قوى و خوب را بخواند و با مردم حرف بزند در طول مدتى مثلاً ده سال كه از آن بگذرد، سطح ادبيات عمومى مردم بالا مى‏رود و چون شما همه جا مى‏رويد و زن و مرد و روستايى و شهرى پاى صحبت شما مى‏نشينند، گوش‏ها به شعر درست و سخن فارسى درست عادت مى‏كند، و جامعه مداح مى‏تواند در اين زمينه بزرگترين خدمت را بكند. من به برادران عزيز توصيه مى‏كنم در جلساتى كه دور هم جمع مى‏شوند، چه برادران شاعر در انجمن‏هاى ادبى و شعرى كه موضوعى را مطرح مى‏كنند و چه در جلسات برادران جامعه مداحان، در تهران، قم، مشهد و هرجاى ديگر، به خصوص آنجايى كه عده زيادى هستند، موضوعات مهمى را كه بايد درباره آنها شعر گفت، مطرح كنند. درباره خيلى از موضوعات شعر وجود دارد، اما كسى خبر ندارد. شما برويد مثلاً ديوان اقبال را نگاه كنيد ببينيد اين شاعر پاكستانى كه هرگز ايران را نديده به قدرى شعر در مفاهيم اسلامى آن هم مفاهيم انقلابى اسلامى مثل )هر كه پيمان با هو الموجود بست( دارد كه آدم گيج مى‏ماند. من خودم به خاطر دارم در حدود 17 يا 18 سال قبل كه اين مفاهيم و مسائل انقلابى را در سخنرانى‏ها و بحث‏هاى مجالس درس مى‏گفتيم گاهى يك بيت شعراز ناصر خسرو، يا سعدى يا فلان شاعر كه پيدا مى‏كرديم چقدر خوشمان مى‏آمد و يادداشت مى‏كرديم و از آن در سخنرانى‏ها استفاده مى‏كرديم. همان وقت شايد سال 45 بود كه من با ديوان اقبال آشنا شدم و شعرهاى او نظر مرا جلب كرد. وقتى شروع كردم به خواندن، ديدم درباره مفاهيم مورد نياز ما و مسائلى كه ما در جوامع خود مطرح خيال مى‏كرديم داريم نوآورى مى‏كنيم، آنقدر شعر در ديوان اقبال هست كه سر آدم گيج مى‏رود. الحمدالله شعراى خود ما هم امروز شعرهاى خيلى خوب مى‏گويند كه نمونه‏هايش را مى‏شنويد و مى‏بينيد و بسيار جالب است. به هر حال هم در مجامع ادبى وهم در مجامع مداحى دنبال موضوعاتى باشيد كه بايستى درباره آن موضوعات شعر گفته بشود، يا شعر پيدا بشود. كوشش كنيد شعرهاى خوب و مايه‏هاى شعرى خوب انتخاب كنيد. مبادا به شعر كم مايه قانع شويد. ما شعراى خوبى داريم. شما مى‏توانيد ادبيات فاخر فارسى را به محتواهايى كه حامل همان پيام است در سطح توده مردم منتشر كنيد. و اين لطف و فضل الهى در اختيار شماست و بر عهده شماست كه اين كار را انجام دهيد. شعر اقبال انصافاً ويژگى‏هاى يك مدح يك مدح را دارد، هم مدح است، هم مبالغه نيست، هم خيالى نيست وهم از چيزهاى بى‏ربط مثل اينكه در گذشته تشريح مى‏كردند كه اين امام بزرگوار ابرويش يا چشمش يا لبش چه شكلى بوده، به دور است. امروز اصلاً بحث سر اينها نيست كه برداريم يك غزل يا قصيده‏اى را خراب كنيم، چون درباره ائمه (عليه السلام) آن طور نمى‏شود حرف زد كه آدم با يك نقد معمولى حرف مى‏زند. بلكه بايد به نحوى دست و پايش را بشكنيم و خرابش كنيم كه مى‏خواهيم درباره ائمه (عليه السلام) مدح بگوييم و آن وقت نتيجه‏اش اين بشود كه چهره آن حضرت، يا قد آن حضرت مثل گل يا مثل سرو يا فلان است! اين چه لزومى دارد؟ اصلاً مسأله با اهل بيت (عليه السلام) اين نيست، مسأله صفات و خلقيات و طينت آنهاست. اينها را بايستى سرود. در همين اواخر، دو سه سال قبل از ديوان صائب را ورق مى‏زدم البته من از سابق با ديوان صائب مانوس بودم لكن چون يك نسخه تصحيح شده اى چاپ شده بود باز شروع كردم به ورق زدن و نگاه كردن ديدم در ديوان غزل‏هاى بسيار وجود دارد كه به درد كار مداحى شما مى‏خورد. لازم هم نيست كه انسان يك غزل را حتماً از اول تا آخر بخواند. گاهى كه شما به يك مناسبتى داريد حرف مى‏زنيد و يك تك بيت يادتان مى‏آيد وقتى آن تك بيت را مى‏گوييد، مثل اين است كه يك ساعت حرف زده‏ايد. اين در مخاطب شما اثر مى‏گذارد. و چه بهتر كه اين تك بيت‏ها از بهترين‏ها باشد. ما بهترين‏ها را در اختيار داريم. بنابراين جمعى بنشينند اين بهترين‏ها را جمع كنند نگه دارند و در اختيار كسانى كه وقت ندارند بگردند پيدا كنند، بگذارند يا سروده‏هاى جديد را نقادى و ارزيابى كنند. دو خصوصيت براى مدح اهل بيت (عليه السلام) لازم است. يكى اينكه محبت ما را به اهل بيت (عليه السلام) زياد كند، و لذا هر شعرى بايد محبت مستمع را به اهل بيت (عليه السلام) زياد كند، كه خود آن محبت ضامن همه چيز است. شعرهايى كه راجع به اخلاقشان، گذشتشان، عفوشان و فضايل ايشان است خيلى خوب است. و خصوصيت دوم، شعرهايى است كه دستورالعمل و الگوى زندگى آنها را به ما نشان مى‏دهد. مثل صراحت شان، شجاعت شان، حق گويى شان، ايثارشان، انفاق شان و محو كردن خودشان در خدا. در دعاها و در زيارت نامه‏هاى ما تعبيرات عاشقانه و خيلى خوب هست كه حقايقى را نشان مى‏دهد. اينها را بايد محور قرار دارد آنچه را مثلاً فرض كنيد شيخ و ابن طاووس و بزرگان در كتابهاى شان گفته‏اند و مفيد در ارشاد آورده، اينها را بايستى محور قرار داد و بعد آنها را به شكل زيبا و شايسته‏اى ارائه كرد. حالا به چه شكلى، هر كسى سليقه‏اى دارد، بر آن ايرادى وارد نيست. شعراى همزمان قرن دوازدهم و اوايل سيزدهم و زمان قاجاريه غالباً شعرهايشان بى‏محتوا و پوچ است. يك نمونه‏اش همين مرحوم قاآنى شيرازى است كه سنخ شعرهاى او در مدايح، به اعتقاد بنده از آن قبيل نيست كه براى جامعه ما مفيد باشد. 2- لزوم ارتقا سطح اشعار و مدايح توجه داشته باشيد كه نسبت به شعر سخت‏گيرى كنيد، الان اين جلسه مناسب نيست براى اينكه من بنشينم و بگويم كدام بيت اگر چگونه بود بهتر بود، يا فلان شعر چه اشكالى داشت. اما اين كار را در مجامع ادبى بايد بكنيد. يعنى شعرى را كه خود شما سروديد و خوانديد كه ممكن است خوب باشد، در يك مجمع ادبى به نقد بگذاريد و به هر كسى كه اين شعر را نقد كند و اشكال بجايى بر آن وارد كند جايزه بدهيد، تا قوى بشويد، يا از اشعار خوب ديگران استفاده كنيد و سعى كنيد سطح اشعار خودتان را بالا ببريد. بايد انجمن‏هايى متشكل از شعر شناسان و نقادان ادبى و صاحب نظران در كار مدح، يعنى اساتيد فن شما، كه اين كارها را تجربه كرده‏اند به وجود آيد تا درباره شعرى كه خوانده مى‏شود داورى و نقادى كنند. گاهى مثلاً يك كلمه را كه بايد گفت )به تو( يا )به او( مى‏گويند )بر او( و شعر خراب مى‏شود. چقدر خوب است از لحاظ ادبى اين ظرافت‏ها و دقت‏ها كاملاً رعايت شود. ضمناً زبان فارسى را هم منتقل كنيد. زبان فارسى امروز زبان انقلاب و زبان دين است و لذا بايد زبان فارسى را محكم و استوار كرد تا معارف اسلام را در سراسر عالم بخش كند. بحمد الله در ميان ما شاعر زياد است و شما عموماً اهل ذوق و اهل صفا و توجه به آن دقت‏ها و ظرافت‏ها هستيد. اگر در مجامع مداحى كه شعر خوانى معمول است، سعى در نقد و تصحيح كنيد و اين به وسيله اساتيد شعر و نقد انجام گيرد، ولو از بيرون هم بياوريد، مانعى ندارد. ممكن است كسى از شما شعرى را زحمت كشيده و حفظ كرده باشد و بخواند، اما كسى آن را نپسندد. از اين موضوع متأسف نشويد. آنچه در دل اثر مى‏كند سخن هنرمندانه است. اگر مايه هنرى آن كم شد شما مجبور مى‏شويد از چيزهاى ديگر كمك بگيريد. شعر زيباست و خوب و هنرى است، به تدريج اثر مى‏گذارد. البته الان آن قدر سطح ذهنيت شعرى مردم ما بالا نيست، اما وقتى شما بتدريج خوانديد سطح ذهنيت شعرى‏شان بالا مى‏آيد و انس پيدا مى‏كند، شعر خوب را مى‏فهمند و از مضمون آن استفاده مى‏كنند. 3- اهمى صوت و آهنگ در اشعار و مدايح راجع به آهنگ، تا آنجايى كه من خبر دارم و در مراسم مذهبى همه اديان، آهنگ هست، و حتى روايت دارد كه قرآن را با آهنگ بخوانيد. شما وقتى در كليساها مى‏رويد، مى‏بينيد آثار مذهبى را با صداى خوب مى‏خوانند. در معابد بودايى هم كه مى‏رويد مى‏بينيد آن عالم و روحانى بودايى با آهنگ مى‏خواند. من در بتخانه‏هاى هندى رفتم. آنجا هم يك روحانى متفكر نشسته بود، قدرى صحبت كرد، بعد هم با تكيه به صوت و آهنگ بنا كرد به خواندن. اين يك رازى دارد. اين را نبايد دست كم گرفت. سخن گفتن با آهنگ غير سخن گفتن ساده و بى‏آهنگ است. وقتى كه بخواهيم يك سخن معنوى در دل جاى بگيرد و خودش را درست نشان بدهد، تنها زبان رسا و بيان خوب كافى نيست، يك چيز ديگر هم لازم دارد و آن آهنگ است و لو با صداى غير خوب باشد. موسيقى كلمات و جملات در افاده مفهوم آن جملات مؤثرند. همين شعر را اگر شما با آهنگ بخوانيد يك جور تأثير دارد و اگر بدون آهنگ بخوانيد يك جور ديگر است. سنت مداحى شما است كه با آهنگ بخوانيد، نه مثل روضه خوان‏هاى ما كه تكيه به صوت نمى‏كنند. در بين وعاظ در گذشته هم معمول بود كه باصوت مى‏خواندند، لكن آنها متأسفانه منسوخ شده است. بعضى وعاظ از اول تا آخر منبرشان تكيه به صوت داشتند بعضى هم نه، يك مقدارى صحبت مى‏كردند، بعد هم با تكيه به صوت وارد مى‏شدند و با آهنگ سخن را بيان مى‏كردند. اين آهنگ يك رازى دارد و فقط براى تنوع نيست. در آثار دينى و در خواندن‏هاى دينى همه جا آهنگ وجود دارد لذا شعر هم كه يكى از بزرگترين و مؤثرترين شيوه‏هاى بيان است، اگر با آهنگ بيان بشود تأثير زيادى مى‏گذارد. شما بايد مثلاً براى گزينش اشعار، يك گروه شعر داشته باشيد و براى آهنگ يك گروه داشته باشيد. درگذشته موسيقى ايرانى به معناى درست كلمه مال جامعه مداح و روضه خوان بود و هميشه بهترين موسيقى دان‏ها كسانى بودند كه روضه مى‏خواندند. تاج نيشابورى كه شما اسمش را شنيده‏ايد خواننده و موسيقى دان بسيار معروف دوره ناصرالدين شاه بوده است. آن وقت‏ها من خودم روضه خوان‏هايى را در مشهد ديده بودم كه بسيار خوب مى‏خواندند. يكى عادت كرده بود از اول كه شروع مى‏كرد تا آخر فرضا ابو عطا بخواند و ديگرى مثلاً بيات ترك مى‏خواند، يا آن ديگرى همايون مى‏خواند يا مثلاً اول تا آخرش بيان اصفهان مى‏خواند. بدون اينكه بد بخوانند يا غلط بخوانند. گوش مردم هم آشنا بود. و خود اين، تعليم ذوق و معتدل كردن ذوق مستمعين، يعنى عموم مردم بود. علاوه بر اينكه آهنگ‏هاى موسيقى و دستگاه‏هاى موسيقى در تأثير گذارى سخن هم مؤثر است يعنى شما در شادى يك دستگاه را مى‏خوانيد و در غم يك دستگاه ديگر را مى‏خوانيد، براى موعظه از يك دستگاه استفاده مى‏كنيد، و براى فرضا مزاح و هزل از يك دستگاه ديگر استفاده كنيد. خاصيت مداحى ذوق است، و اگر كسى ذوق نداشته باشد وارد عالم مداحى نمى‏شود و ارتباط با شعر و خوانندگى حاكى از ذوق است بنابراين خيلى زود فرا مى‏گيرند. مثلاً يك گروهى داشته باشيد براى اين كار كه آهنگ‏ها را تصحيح كنند.(1) بخش چهارم: مداحى اهل بيت و انقلاب اسلامى 1- مداحى اهل بيت (عليه السلام) و انقلاب اهميت نقش جامعه مداح و مداحى را نبايد دست كم گرفت. اهميت اين نكته امروز از گذشته بيشتر است. بنده از قديم كه هنوز مداحى اين قدر رواج نداشت و مداح زياد نبود، مداحان معروفى را هم در مشهد وهم گاهى در تهران ديده بودم كه شعر خوب مى‏خواندند، و مسلط هم بودند و در مجالس و محافل روضه و انواع و اقسام اجتماعات دينى وجودشان مفيد بود. به خصوص آنهايى كه اهل فضيلت و معرفت و ادبيات بودند. اينها وجودشان خيلى مفيد بود. لكن آن روزگار واقعاً آنچه كه در مداحى مطرح بود و بيشتر از آن هم كشش زمانه نبود، همين بود كه يك مجلسى را گرم كنند، كما اينكه منبرى هم كه مى‏رفت منبر حرف مى‏زد، اگر موفق بود، نقشش اين بود كه يك ساعتى مردم را با تذكرات دينى متوجه به خدا و دين بكند و اگر موفق نبود كه هيچ. بلكه انسان از پاى منبر آن مداح و سخنران بيرون مى‏آمد، مثل كسى بو كه از حمام شستشوى كرده برود در يك گلخنى و يا در يك تونل معدن و يا محيط پر گردو خاك. به مجرد اينكه پا مى‏گذاشت در ميان جامعه، غبارها و آلودگى و كثافت‏ها دامان او را آلوده مى‏كرد. واقعاً دايره و تأثير كار منبرى و مداح و هر نوع گوينده‏اى تا همين حد بود. گاهى اتفاق مى‏افتاد كه - شايد كه هم نبود - وسط آن مجلس مستمع دلش به منبر نبود، يا اگر هم بود حرفى كه گفته مى‏شد، از دل گفته مى‏شد تا بر دل مستمعى كه آماده شنيدن است بنشيند. اين هم از آفاتش بود. و آنجايى كه مستمع آماده و گوينده توانا بود تازه اثرش به اين ساعات و دقايق و به آن محيط محدود مى‏شد و بس. اما امروز چنين نيست. امروز حركت جامعه درست است، فضاى جامعه سلام است و ما بايد باور كنيم كه تحول عظيمى در انسانيت و قلب مردم به وجود درست است، فضاى جامعه سالم است و ما بايد باور كنيم كه تحول عظيمى در انسانيت و قلب مردم به وجود آمده است. در ساخت فردى و اجتماعى مردم ما يك تغيير بنيادين پيدا شده است. ما امروز جوانانى كه نه پول مى‏فهمند، نه شهوت مى‏فهمند، نه مقام و نام مى‏دانند، نه علايق و وابستگى‏ها برايشان اهميت دارد، و دل و جانشان پر از محبت خداست، زياد داريم. گاهى كه انسان به نوشته‏ها و نامه‏ها و يادداشتها و وصيت نامه‏هاى اين جوانان نگاه مى‏كند، مى‏بيند آنحالتى را كه يك عارف و يك عاشق معنوى بعد از سى چهل سال رياضت و سلوك پيش آن پيرو شيخ و رياضت‏هاى گوناگون به دست مى‏آورد، اين جوان شانزده، هفده ساله همان حالت را با صفا و با نورانيت بيشتر دارد علتش هم واضح است آن عارف كه 60 يا70 سال در وداى سلوك قدم زده چرا به آنجا مى‏رسد؟ چرا دلش منور مى‏شود؟ چرا فيض الهى به سمت او سرازير مى‏شود؟ چون با اين رياضت‏ها، با اين زحمت‏ها، با اين نصحيتهايى كه شنيده و با اين چيزهايى كه ياد گرفته اين توانايى را پيدا كرده تا از خويشتن، خويش بيرون بيايد، خود را فراموش كند، هواها و هوس‏ها را كنار بگذارد و براى او نام و جاه و پول و شهرت و مقام ومنيت اهميتى نداشته باشد. آن عارف درست و حسابى و سالك الى الله كه نورانيت پيدا مى‏كند اين طور آدمى است و كسى است كه زندگى دنيا برايش جلوه‏اى ندارد، او را از راهش و كارش و وظيفه‏اش و توجهش و سلوكش باز نمى‏دارد. وقتى كسى اين گونه بتواند دنيا را طلاق بدهد، قلب او لبريز از محبت و انوار الهى مى‏شود، و چنين حالتى را اين جوان در اين زمان قبل از پيروى از مرشد و شيخ و سالك و رياضت كش و اين حرفها پيدا كرده است. اين كه امام )ره( مى‏فرمايند: )من به اين جوانها حسرت مى‏خورم( خيلى معنى دارد امام )ره( يك عارف و يك انسان معنوى است، امام بيش از يك عالم فقيه و معمولى است، امام انسانى است كه عمرش را با معرفت و سلوك و توجه و سير الى الله گذرانده است. اين آدمى كه دلش به ذكر الهى و به گريه نيمه شب منور و معطر است، مى‏گويد )من حسرت مى‏خورم به حال اين بچه‏ها، به حال اين جوانها و به حال پدرها و مادرهايشان( پدرها و مادرها هم كمتر از اين جوانها نيستند. پدرها و مادرهاى شهدا، انسان را در مقابل خودشان خاضع مى‏كنند. آنقدر عظمت نشان مى‏دهند كه انسان احسان مى‏كد در مقابل آنها حقير است. خوب اين جامعه ما است كه جوانش و پيرش و رزمده‏اش، پشت جبهه‏اش و مداحش و روحانى‏اش و همه چيز فرق كرده است. مقام معظم رهبرى مى‏فرمايند: امروز اگر شما بتوانيد يك كلمه عرفانى يا يك نصيحت اخلاقى را به زبان شعر كه رساترين زبانهاست آن هم با آهنگ، به ذهن مخاطبتان القا كنيد، اين بركت دارد. امروز غير از گذشته است، گذشته بركت نداشت. حرفهاى خود من كه اهل سخنرانى و بيان و جلسه و سالهاى متمادى با اين مردم حرف زده‏ام، حرف بى‏بركتى بود. با اينكه زحمت مى‏كشيدم و كار و تلاش مى‏كردم اما بركت نداشت و زود زايل مى‏شد. امروز حرف خوب مثل آن آب گوارايى است كه به جان تشنه مى‏رسد و مزاج او را سالم مى‏كند. و لذا تكليف مدح و مداحى و اين رشته‏اى كه شما در آن هستيد روشن است. به نظر من از گذشته اهميتش بيشتر است. مگر غير از اين است كه انقلاب ما به بركت امام حسين (عليه السلام) پيروز شد؟ اگر مجالس محرم نبود، اگر جلسات عزادارى نبود، اگر جلسات سخنرانى در طول اين ساليان دراز نبود، انقلاب به پيروزى نمى‏رسيد. مجالس عزادارى امام حسين (عليه السلام) بهترين وسيله پيروزى انقلاب بود. 2- نقش انقلاب در تحول مداحى اهل بيت (عليه السلام) امروز جامعه مداحى و دستگاه مدح خوانى ما با سال 1358 فرق زيادى دارد و ما خيلى جلو رفته‏ايم. يعنى در گذشته، گوشه، و كنار، در همين جامعه مداحان، مثل روحانيون و مثل جاهاى ديگر، آدمهايى بودند كه دلهاى سنگ شان حتى با عصاى موسى هم كه سنگ را مى‏شكافت فانفجرت منه اثنتا عشره عينا نشكست. هنوز هم از اين قبيل داريم؛ اما خيلى كم هستند. مقام معظم رهبرى فرمود: شما خوشبختانه توانستيد قالب كهن را محتوا و روح نو بدهيد و اين خيلى چيز مهم و با ارزشى است. و لذا وقتى يك انقلابى در محيط زندگى ما به وجود مى‏آيد، يك تحول عميق و صادقاه‏اى است كه مى‏تواند تمام اشكلات و انحرافات كار ما را اصلاح كند و به ما جهت بدهد. امروز هم شاعران و گويندگانى هستند كه بر عليه ظلم و فساد شعر مى‏گويند، و اگر انقلاب ما و اين تحولى كه در همه اركان ملت ما پيدا شد، به وجود نمى‏آمد معلوم نبود كه چه مى‏شد و به كجا مى‏رسيد. 3- رسالت مداحان اهل بيت (عليه السلام) در قبال انقلاب ما امروز بايد با تمام قوا كوشش كنيم كه فرهنگ انقلاب و تفكر انقلابى و اين اسلامى كه بحمدالله در وجود رزمندگان ما و در وجود متفكرين ما و در وجود يكايك افراد ملت ما مجسم و متبلور شده است را هر چه بيشتر در ذهن‏ها راسخ كنيم. اين كارى است كه از مداحان به خوى بر مى‏آيد و بحمد الله در اين راه قدم برداشته‏اند. مقام معظيم رهبرى فرمودند: خوشبختانه من، هم قبلاً ديدهام و هم امسال خيلى بيشتر مى‏بينم و احساس مى‏كنم كه مداحان در شعر و سرود و در جهت‏گيرى خود دقيقاً پا به پاى انقلاب پيش آمده‏اند و همين لازم است. امروز شعرى را كه يك مداح، چه در مجلس جشن يا در مجلس عزا و چه به عنوان مرثيه مى‏خواند، دقيقاً تعبيرى است از آن چيزى كه ملت ما به آن نياز دارند. اين روند را بايستى هر چه ممكن است سريعتر و قوى‏تر بكنيد. اين انقلاب مى‏تواند به بركت امام حسين (عليه السلام) و حضرت زهرا (س) و ائمه (عليه السلام) و به بركت همين مدح و گفتن اين حقايق درباره زندگى اين بزرگواران به تمام دنيا صادر بشود. ما اين كار را مى‏توانيم بكنيم، و برادران مداح و جامعه مداحان يكى از بهترين پايگاهها و ابزارها را در اختيار دارند. اگر برادران توجه كنند اين نظرى كه اكنون بحمد الله از غربت خارج شده را ما يك زمانى قبل از انقلاب مى‏گفتيم و با آن همراهى نمى‏شد. ما مى‏گفتيم مبارزه همه ائمه (عليهم السلام) يك مبارزه بنيانى براى ايجاد نظام اسلامى بود. ما آن روز از نظام اسلامى تعبير به نظام علوى مى‏كرديم. اصلاً كلمه حكومت اسلامى به گوش دستگاه بسيار حساس بود و چون فورا قضيه را مى‏گرفتند، ما نمى‏خواستيم بفهمند، لذامى گفتيم نظام علوى، كه در زندگى امام صادق (عليه السلام) و در زندگى موسى بن جعفر (عليه السلام) و در زندگى ائمه (عليه السلام) اين معنا آشكار است و حالا بحمد الله اين افكار رايج شده. اگرچه گوشه و كنار هستند كسانى كه هنوز نمى‏خواهند حقيقت را درك كنند و بفهمند و حس كنند ائمه (عليه السلام) پيامشان چه بوده است. لكن اين چيزى است كه امروز قراين و شواهدى دارد و آن را براى همه مدلل و ثابت مى‏كند واقعاً براى ايجاد و استقرار يك نظام الهى و اسلامى مبارزه مى‏كردند و همه تلاش شان را براى اين گذاشته بودند. بنابراين بايد در اين روال و در اين رديف شعر گفته بشود و خوانده بشود، كه يقينا آثار و فوايدش بيشتر است. و اين، جمع بين تبيين اسلام و تبين زندگى ائمه (عليه السلام) و تبيين انقلاب اسلامى است. يك روز در رژيم گذشته كسانى بودند كه حاضر نبودند سرمايه گذارى كنند، در همان حالى كه تمام فشارها بر بندگان شايسته خدا وارد مى‏آمد. آن روز اين بنده صالح خدا و شايسته‏ترين انسان عالم ربانى كه تا كنون ما شناخته‏ايم حضرت امام )ره( نه تنها اسم و رساله‏اش قاچاق بود، بلكه كمترين اشاره به او هم قاچاق بود و يك عده به خاطر آشكار شدن اين حرف چه بسا زحماتى را كه متحمل مى‏شدند و با توجه به همه مشكلات برخى از شما شعر مى‏گفتيد، يك عده مى‏خوانديد و يك عده هم نوحه مى‏ساختيد و مردم را گرم مى‏كرديد. در همان روزها يك عده هم بودند كه بازار و حسينيه و مسجد برايشان فرقى نمى‏كرد و دلشان مى‏خواست عبدالملك را مدح كنند و با اينكه همراه ائمه (عليه السلام) و محب ائمه (عليه السلام) بودند، با كنار آمدن با قدرتهاى شيطانى و طاغوتى سازگار نيست و امكان ندارد، لكن يك عده آن طور بودند اگر چه بعضى هم اشتباه مى‏كردند و غفلت داشتند و از روى غرض نبود انقلاب همه ما را روشن كرد و چشم همه را باز كرده. و به نظر من آن كسانى كه آن روز در اين ميدان نبودند، بايستى امروز جبران كنند.(2)

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:




برچسب ها :