پایگاه خبری انصارحزب الله: اين روزها ديگر ديدن گروههاي حرفه اي موسيقي در سطح شهر تبديل به يك پديده عادي شده كه همه به عنوان يك هنجار آن را پذيرفته و هر روز از كنار آن بدون تفاوت رد مي شوند.
زماني گداهاي حرفه اي با يك ابزار نواخت موسيقي مثل آكاردئون يا تمپك و... داخل وسايل نقليه مي پريدند و پس از اجراي فالش قطعاتي از يك ترانه عهد بوق دشتي مي كردند و مي رفتند. هرچند گروههاي چند نفره اي كه اين روزها در پاتوق هاي ثابت خود ، مشغول كسب درآمد به همان شيوه هستند اما نه ظاهرشان مثل آن گداهاي فالش نواز است و نه سبك كارشان غيرحرفه اي است.
البسه مد روز و بعضا زيور آلات ميليوني مارك دار آويزان به سر و گردن و دستشان نشان مي دهد حتي مثل گداهاي نسل قبل هيچ اصراري به مظلوم نمايي و نمايش فلاكت ندارند.افراد خبره مي گويند بعضي ابزار آلات موسيقي اين افراد و تجهيزات جانبي آن چند ده ميليون قيمت دارد. حتي كلاهي كه روي زمين گذاشته اند تا به سبك همكاران غربي خود پول دريافتي را در آن جمع كنند در رده گران قيمت ترين اقلام اينچنيني قرار دارد.
نگاهي به چهره نوازندگان نيز حكايت از اعتماد به نفس در انجام كاري دارد كه با هيچ توجيهي انگيزه انجام آن كسب درآمد به نظر نمي رسد ، هرچند كه طبعا اين فعاليت ، قطعا درآمد روزانه يك مدير عالي رتبه بهره مند از رانتهاي دولتي را نيز نصيبشان خواهد كرد.
بنابراين وقتي يك گروه ۵- ۶ نفره كه متوسط سني آنها ۲۰- ۲۵ سال است و به نظر نمي رسد از نظر مالي در مضيقه باشند ساعتهايي از روز را بدون آنكه تهديدي از سوي نهادهاي انتظامي و امنيتي متوجه آنان باشد مشغول نواخت انواع موسيقي غربي در سطح معابر هستند يك ذهن هوشيار به اين نتيجه مي رسد كه كاسه اي زير نيم كاسه است.
موسیقی زیر زمینی و ايجاد حفره هاي ذهني
دکتر مجید ابهری رفتارشناس و استاد دانشگاه درباره ظهور و بروز پدیده وارداتی گدایی مدرن و تکدی گری با ابزار آلات موسیقی در سطح خیابانها و شهرها توسط برخی افراد، می گوید: موسیقی جاز ، رپ ، متالیکا و هوی متال و دیگر سبکهای آزار دهنده موسیقایی غربی به خاطر اینکه بر روی یک خط مستقیمی در حرکت بوده و فراز و فرودی ندارند اثر نامطلوبی بر اعصاب و روان انسان می گذارند که در کنار سایر عوامل منفی مربوط به این سبک از موسیقی ها مسائل پزشکی و روانی نیز در درجه اول قرار دارند.
اگر ما روان شناسان و رفتارشناسان با چنین رویه ها و رفتارهایی مخالفیم به خاطر این است که اینگونه افراد ضمن گدایی با ابزار و آلات موسیقی، قصد گسترش نوعی از موسیقی غیر مجاز و آزار دهنده را دارند که گوش دادن به آن در مدت طولانی باعث ایجاد حفره های ذهنی و مغزی در شنونده گردیده و در نتیجه به افسردگی ، انزوا و خودکشی منجر می گردد.
گدايان نوازنده و ابعاد ۴ گانه
دکتر محمدصادق کوشکی استاد دانشگاه و فعال رسانه ای در زمینه ظهور پدیده گروههاي موزيسين حرفه اي در خیابان معتقد است افرادي كه شبيه برخي از كشورهاي اروپايي يا امريكا، با ايستادن كنار خيابان ظاهرا به شيوه مدرن مشغول گدايي به سبك غربي هستند چند نكته را به ذهن مخاطب هوشمند متبادر مي كنند:
۱- در ساده ترين حالت و با حذف ساير فرضيات چنين اقدامي ترويج تنبلي ، تن پروري و تكدي گري است ، كه اين امر بخصوص براي جواناني كه داراي صحت و سلامت جسمی و بدني هستند بسيار مذموم و زشت است و اين سوال را پديد مي آورد كه اگر تكدي گري خلاف قانون است چرا اين افراد توسط شهرداري جمع آوري نمي شوند؟ تا به امروز معمولاً گدايان كساني بودند كه لااقل به ظاهر داراي ناتواني مالي و يا جسمي بودند و يا اينكه خودشان را به ناتواني مي زدند.
اما اين گدايان و متكديان مدرن كساني هستند كه با وقاحت تمام و در عين سلامت و توان لازم براي كار كردن، مي آيند و سعي مي كنند با تبلي و تن پروري و از راه تكدي گري ارتزاق بكنند. بنابراين مثل هرنوع از مظاهر تكدي گري ديگري مي بايست شهرداري با آنها برخورد كند. مشخصا اين موارد به دليل زشت كردن چهره شهرها و نيز اقدام خلاف قانون سد معبر، لازم است با آنها برخورد جدي و عملي صورت بگيرد.
۲- بروز چنين اتفاقاتي نشان مي دهد كه فرهنگ غربي در همه عرصه ها و ابعادش حتي در زمينه گدايي كردن نيز در جامعه ما نفوذ كرده و در حال ترويج است و كسب در آمد هنگفت از اين راه يعني اينكه اگر حتي در حوزه گدايي هم از فرهنگ غرب پيروي كنيد موفق تر خواهيد بود.
۳- فرهنگ غربي در همه ابعادش ، حتي در اين بعد، در حال ترويج و رايج شدن در كشور است و اين زنگ خطري است براي مسئولان و متوليان فرهنگ در كشور كه اگر دير بجنبند ما ديگر حتي در جزيي ترين بخش هاي زندگي اجتماعي مان نيز مقلد غرب خواهيم شد.
۴- باعث تعجب است كه وقتي تيم هاي مجرب ناجا در طول و عرض چند دقيقه سازندگان و بازيگران يك كليپ رقص بين المللي در ايران را شناسايي و ظرف يك ساعت آنها را دستگير مي كند چطور به پديده اي تا اين اندازه مشكوك بي توجه هستند؟ چنانچه به نظر مي رسد پس از بازداشت و يك بازجويي كارشناسي از اين افراد حقايق قابل تاملي از سوي آنان قابل كشف باشد. مسئولان امنيتي بايد در قبال اين پديده نوظهور كه به شكل قارچ گونه اي درحال رشد است از خود بپرسند كه انگيزه واقعي يك گروه حرفه اي از اجراي موسيقي راك و متال درخيابان چه مي تواند باشد در حالي كه حتي به شكل تصنعي هم وانمود نمي كنند كه قصدشان از اين كار صرفا گدايي است.
بازخواني هشدار يالثارات
هشدار كارشناسان فرهنگي درحالي است كه يالثارات پيش از اين در نيمه آبان ماه سال ۹۲ نسبت به شيوع اين پديده هشدار داده بود .در آن گزارش كه با عنوان : «اجراي کنسرت زنده در خيابانها! / ديسکوهايي که راهي پيادهروها ميشوند» به عنوان سند مدعاي خود مبني بر امنيتي بودن اين پديده به گزارشي از پايگاه خبري ضد انقلاب «صداي آلمان» استناد كرده بود كه طي گفت و گويي که با دو عکاس که حرفه شان عکاسي از مطربهاست ، تصويري مربوط به «محسن نامجو» منتشر كرده بود که مقيم آمريکا است و تا كنون دوبار در اشعارش به مقدسات اسلامي و شيعيان توهين کرده است
اين آوازه خوان شهريور ماه سال ۹۱ در اثر خودش با عنوان «۱۳/۸» ضمن تمسخر فرهنگ انتظار، انديشه مهدويت را انکار کرده و به اين بهانه، امام زمان را مورد خطابهاي موهني قرار داده بود.وي همچنين در آن ترانه از اکبر گنجي ضد انقلاب فراري نام برده بود که چند سال پيش در مصاحبهاي تلويزيوني وجود امام زمان را انکار کرده بود. نامجو پيش از اين نيز در ترانههاي متعددي با لحن نامتعارفي به قرآن اهانت کرده بود.اما نکته محوري گزارش تصويري «صداي آلمان» اين بود که اين فرد زماني سر چهار راه ولي عصر سه تار ميزده و البته سند اين حرف نيز عکسي بود که از سوي اين دو عکاس به اين پايگاه خبري داده شده بود!
يالثارات در آن گزارش هشدارگونه توصيه كرده بود كه بهتر است مسئولين يک نگاهي به دوروبرشان و خودشان بيندازند و از هم بپرسند در جمهوري اسلامي ايران چه خبر است؟ يک زماني گروههاي زير زميني با ترس و لرز و هزار جور هماهنگي، در پارتيها کسب درآمد ميکردند اما حالا به اين نتيجه رسيدهاند که يکي دو ساعت اجراي روزانه زنده در معابر عمومي هم منفعت خيلي بيشتري دارد و هم خيلي کلاس!
درضمن ديگر خطراتي نظير تماس همسايههاي عاصي از سرو صداي پارتي به ۱۱۰ و بازداشت و سوء سابقه هم تهديدشان نميکند! چون احتمالا اگر هم به تور بازرسان شهرداري بيفتند با يک تذکر بساط خود را جمع و جور کرده و به نقطه ديگري ميروند.
انتقال آوازه خوانها از زير زمينها و پخش شدن آنها کف خيابان در حالي در شرف تبديل به يک اپيدمي در بين جوانان شاغل در اين صنف است که به خوبي ميتوان دورنماي تبديل شدن اين کار به يک حرفه پذيرفته شده در عرف جامعه و يا حداقل جوانان را ديد.
عرفي که احتمالا با پيشرفته تر و مجهز تر شدن اين گروههاي موسيقي ميتواند شامل تشکيل حلقههاي دختر و پسري در گوشه و کنار خيابانها و تبديل پياده روها به ديسکوهاي بي سرقفلي باشد تا «اهالي حال» به جاي قايم شدن در ۷ سوراخ ، به راحتي در معابر عمومي به عشق و حال مشغول شوند.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :