به گزارش پایگاه خبری انصارحزب الله، هفته نامه یالثارات الحسین(ع) در ستون الجیغ و الداد که در گلیشه آن آمده است "سوی بتخانه مرو پند برهمن مشنو(ا)
گرم میخوای بری مارو نبر خودت برو(۲)" نوشت:
چاق سلامتی با عمو عزت!
سلام علیکم؛ سالم بائی، بی قضا ، بی بلا بائی. فهمیدُمَ مَخی غزل خداحافظی خونی، رُووی.
از بَس همشهريون دزفيلي(۱) مِِِِگوشِت خوندِنَ کهعموعزّت تلْويزونت «يا کشت و کشتونَ! يا نعش کَشونَ! يا راز بقونَ! يا پشم و شيشونَ!»
معطلات نکنم از دزفول بریم شوش خودمون ! نگفتی چه طور شد رضا رشیدی از روی ماهوارة تو آسمون ضد انقلاب یکدفعه شیرجه زد تو تلْويزونت! و همان ادا ، اطوارماهواره را زد تو شبکه نسیم!
اگر غلط نکنم اُنجور فهمیدُمَ که بعد از رهنمودهای مشعشع همشهریون(۲) در این آخر سریها دنده هوتول تلْویزونت را زدی به خندق بلاء!
عموجان! «کافه سوال» چیه؟ و فرقش با کافه شکوفه چیه! «خندوانه» ات شده یک هندوانه آمریکایی بیمزه! ، «ساخت ایران» دیگه چیه؟!
مگه تلْویزونت کارخانه دوغسازی شده؟!
۱- منظور ما از دزفیلیها همان اکثریت دزفولیهای دلاور و مقاوم نیست که طی جنگ ۱۷۱ موشک ۹ متری و ۱۲ متری(۵تنی) و ۵ هزار گلوله توپ وحوش بعثی را خورد و دست آخر به صدام گفتند زِکی!
۲- برگرفته از شعر شاعر شهیر دزفول ، جناب عیدیگربه ، با این حساب «کشت و کشتون و پشم و شیشون» حرف دزفولیها نبوده ولي ما از برخی دزفولیها شنیده بودیم.
زرنگ شرق و «حشمت فردوس»
همان اولین روز انتشار شماره جدید یالثارات آدم زرنگی از روزنامه شرق با مدیر مسئول یالثارات تماس میگیرد و میپرسد: شما برای امر به معروف از وزارت کشور مجوز گرفتهاید؟!
بنده خدا، مدیر مسئول میگوید: ما همه مراحل قانونی را انجام دادهایم!
آقای زرنگ مجدداً اصرار میکند: شما جواب من را ندادید. بالاخره بگویید مجوز گرفته اید یا نه؟
-پاسخ شما همانست که گفتم، ما همه مراحل قانونی را طی کردهایم و حالا وقت عمل است . شما هم اصرار زیادی نکنید. ما به تمام اصلاحاتیها و تیره و طایفه شما بارها جواب دادهایم. به روزنامه شرق هم که یکماه قبل مواضع ما را کاذبانه و دروغ اطلاعرسانی کرد، جواب دادیم و شرق هم اجباراً در تیتر اول خود پاسخ مارا منتشر کرد.
حالا تازه شما میپرسید :لیلی زن است یا مرد ؟!
آقای زرنگ شرق: آخر من در جریان نبودم.
-پس شما تازه به فضای رسانه آمده اید و ما بیگناهیم!
-چرا عصبانی میشويد. من خبرنگارم و باید سؤال کنم و شما شفاف جواب بدهید .
- والله من بلد نیستم شما را توجیه کنم ! اگر میخواهید توجیه شوید تشریف ببرید پیش «حشمت فردوس». ایشان هنرمند است و میتواند شما را خوب توجیه کند!
-حشمت فردوس کیه؟ من حشمت فردوس را نمیشناسم!
-حشمت فردوس همان داریوش ارجمند-ایدهالله- است که اخیراً در یک مجموعه تلویزیونی هنرنمایی کرده است.
-آخر من تلویزیون نمیبینم!
-پس ان شاءالله گُربَس!
گفت... و شنید
برادری حزباللهی گفت: هر وقت انصار خواست تکانی به خودش بدهد ، عدهای از طیف فکری خاص مثل میمونهایی که از ترس شیر و پلنگ روی شاخههای درخت میپرند، دستهجمعی با صدای گوشخراش آن قدر جیغ و ویغ میکنند که شیر یا پلنگ بیچاره با آن همه یال و کوپال و چنگ و دندان، کلّه ورم کرده، دمش را میگذارد روی کولش و میرود پی کارش.
گفتم: مرد حسابی چرا اهانت میکنی؟
گفت: نشد دیگه، نگرفتی! من که از جمع یا شخص خاصی اسم نبردم، سکولارها هم که به روی مبارک نمیآورند که سکولارند و در لفافه تبلیغ فساد و فحشا و اباحیگری میکنند.
- بالاخره مثال تو توهینآمیز است!
- نه بابا ! آن ها در ادعا و ژست ميمونی هم صداقت ندارند.
- پس حرف خودت را پس گرفتی؟
- «آیکیو!» هنوز هم نفهمیدی.
- بالاخره چی؟ تو که مارو خفه کردی!
- ميمونها واقعاً ادا و اطوار آدمها را درمیآورند. اما سکولارهای پر سر و صدا حقیقتاً ادای ميمون را از خودشان در نمیکنند !
- چطور؟
- آنها شناگر قابلی هستند و تلاش میکنند گرداب فتنهای بسازند و بتوانند همه کاری بکنند. همانطور که در فتنههای قبلی کردند. تیر بزنند، زنده زنده بسوزانند، عکس امام آتش بزنند ، به هر که مشکوک بودند در جلوي چشم مردم لخت و عورش کنند و دورش هلهله کنند، پرچم عزای اباعبدالله را آتش بزنند و قس علی هذا...
و جالبتر از همه اینکه دزدانی هستند که فریاد میزنند آی دزد!
- پس معنای پر و پا گاندا و هوچیگری را هم فهمیدیم .
- دقیقاً.
۱-به معنای خیلی باهوش. واژهای پدر سوخته و نفوذي است. آقای حداد عادل باید ببخشند . دیگه تکرار نمیشه!
بیحیایم، پس هستم!
اوایل دهه پنجاه یکی از سخنرانان حسینیه ارشاد، در کتابش نوشت: دكارت - فیلسوف فرانسوی- گفته: «من میاندیشم، پس هستم» اما در دوره ما (دهه۵۰) آدم ایرونی میگوید: من پیکان دارم ، پس هستم!
در دهه چهارم انقلاب هستند بسیار زنان بیحیای زبان بستهای که میگویند: «من عورت آگراندیسمان شده! دارم، گل و گوش و سینه عریان دارم، روسریام بر روی دم اسب سرم لقلق میخورد. حجابم مثل زنان گاو پرست هندی است... پس هستم!»
و چون وزارت فلان و فلان و همه رسانههای سکولار و زرد حامی من هستند، هیچ خیالی نیست و افتخار هم می کنم. حسن جون هم که گشت ارشاد ناجا را له ولورده کرد. پس هستم و خیلی خوب هم هستم ؛ تا کور شود هر آن که نتواند دید!
البته باید انصاف داد و گفت كه زنان گاوپرست هندی با آن شلوار خشتک فراخ و بلند خود، در مقایسه با بی حجاب های وطنی رو سفید شدند! البته بايد به بی حجاب ایرانی نيز در مسابقه دریدگی و بی حیایی حق داد كه به همتای هندی گاوپرست خود بگویند: «اُمّل، برو کشکتو بساب!»
یک ابلهی هم این آخرِسریها گفته بود امیرالمومنین(ع) روی این جنس مسائل حساسیت نداشت.
جهت اطلاع متظاهرین ناهنجار و مجرمان آشکار که تمام همّت و هوّیتشان برجستهسازی و نمایش شرمگاهشان شده، باید گفت: چه خبره؟ آخر خط این بیحیاییها غیر از زنا و هرج و مرج جنسی و عملیات طویلهای است! چیزی که امیرالمومنین(ع) قبلاً آب پاکی را روي دست همه ریخته و در مورد کسانی که حتی به نوع حلال آن حرص و ولع و ذوقزدگی افراطی دارند فرمود: زیاد تند نرو! ته این عشق شهوانی و اِعمال غریزه جنسی چیزی نیست جز «ادخالُ مبالٍ فی مبال»
جسارتاً عرض ميشود معنای دقیق سخن مولا را از شیخ جعفر شجونی در جامعه روحانیت بپرسید. و به همین سخن اكتفا میشود که بر مبنای این فرمايش حضرت؛ آخر و عاقبت این اظهار عورت کردنها خیلی ضایع و افتضاحه. آدم عُقّش میگیرد.
قابل توّجه آن جاهل متهتّک!
حالا دیدی امیرالمومنین(ع) هم خیلی حزباللهی بودهها!!...شیرفهم شد!؟
آفتابه صدا و سيما!
آقا عزّت سلام ، بازم سلام
مرحوم شهيد مطهري در يکي از سخنرانيها ميگفت: مومن نمازخواني (به قول امروزيها قاطزده بود) در رکوع نماز، بعد از ذکر واجب، مکرّر در مکرّر ميگفت: بازم سبحان ربيالعظيم و بحمده ، بازم سبحان ربيالعظيم و بحمده، بازم سبحان... بازم سبحان...! بازم...
حالا شده حکايت ما و برنامه خبر ۲۰:۳۰ تلْ ويزونت
دوستان با قول ضبط مصاحبه با دبيرکل انصار حزبالله جهت ترويج امر به معروف و نهي از منکر تشريف آوردند انصار!
نشان به آن نشان که: از قضا سرکنگبين صفرا فزود / روغن بادام خشکي ميفزود
خانم مجري اخبار پس از اعلام خبر «کشف دايناسور ۱۸ متري ۴ تني» ، آمد سر خبر امربه معروف انصار حزبالله. اما چه خبري! رپرتاژ آگهي محض براي وزارت کشور۱ (شايد هم بشود گفت، تکرار همان تُرّهات سکولارها و اصلاحاتيهاي خارج از رده ، اين بار از تريبون رسمي نظام!)
شد مصداق قول شاعر که: چو خود اسرار خود را فاش کردند / چرا حلاج را بدنام کردند
در اين رپرتاژ آگهي - لابد سفارشي- خانم مجري به تبع سياست سرويس خبر، القاء شبهات و فرمايشاتي داشتند که از قضا پاسخ آن در همان مصاحبه ۴-۳ دقيقهاي با خبرنگار۲۰:۳۰ آمده بود.
اين تردستي مذموم ۲۰:۳۰ يادآورمثال شخص قلدري است که با يک دست جلو دهان مظلومي را بگيرد و با دست ديگر آفتابه را بگيرد به تمام هيکلش!... افتاد؟!
در اين مجال اندک فرصت بازگويي شيرينکاريهاي همکاران شما نيست. لطف نموده دستور فرمایيد، نوار مصاحبه دبير انصار را به يالثارات بدهند تا پياده شده مصاحبه را در نشريه بچاپانيم تا مشخص شود ميزان جعل و تحريف ؛ «تا سيه روي شود هرکه در او غشّ باشد.»
دست آخر اينکه: نميخواهيم طلا شويم لطفا ما را مس کنيد!
والسّلام ، به اميد ديدار
۱- پاسخ ما به جديدترين دُرفشاني قائم مقام وزير کشور در ستون همولايتي همين شماره يالثارات(ص۳) آمده است، ملاحظه فرمايند!
------------------------------۱- شعر از پروین اعتصامی، دیوان اشعار
۲- معر از خودمان
۱و۲- کل حرف ما به سکولارهای وطنی ( وشبه سکولارهای سربه هوا ) از صدر گرفته تا ذیل همین یک بیت شعر و معر است... هان؟... چی؟... گم شم؟!... برم جهنم؟!
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها :